loading...
ندای مدرسه
فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 1 یکشنبه 13 بهمن 1392 نظرات (2)

 

كوچولوهاي كم‌توان‌

 سخن از كودكان استثنايي، سخن از تفاوت‌هاست، سخن از ايفاي مسووليت‌هاست، سخن از احياي انسان‌هاست، سخن از تكليف‌ها و انتظارهاست، سخن از شناخت ويژگي‌ها و توانايي‌هاست، سخن از قابليت‌هاست و سرانجام سخن از رفع موانع و هموار كردن طريق رشد و شكوفايي استعدادهاست. كلمه استثنايي، واژه‌اي جامع و كلي است كه به معناي دقيق كلمه شامل همه انسان‌ها مي‌شود، زيرا خلقت انسان از ديدگاه الهي، خلقتي ويژه و استثنايي است.

از نظر آموزشي، امروزه واژه استثنايي به كودكاني اطلاق مي‌شود كه از جهات مختلف ذهني، جسمي، عاطفي و اجتماعي تفاوت قابل ملاحظه‌اي با ديگر كودكان همسال خود دارند، به نحوي كه به لحاظ همين تفاوت‌هاي محسوس قادر نيستند از برنامه‌هاي درسي عادي كه اصولا برپايه ويژگي‌ها و توانايي‌هاي مشترك بيشتر كودكان در سنين مختلف تنظيم شده است، به طور بايسته و شايسته بهره‌مند شوند، بنا بر اين تعريف، واژه كودكان استثنايي، كودكان تيزهوش، عقب‌مانده ذهني، نابينا، ناشنوا، ناسازگار، معلولين جسمي  حركتي و ناتوان در يادگيري خاص و نظاير آن را شامل مي‌شود.

واژه معلول به كساني اطلاق مي‌شود كه به علت نقص جسمي، ذهني يا اختلال رفتاري شديد، مشكلات و مسائل خاص دارند و به توجه فوق‌العاده نيازمندند. در واقع اصطلاح معلول داراي شمول محدودتري است. به ديگر سخن، هر كودك معلول، استثنايي نيز است، اما هر كودك استثنايي لزوما معلول نيست؛ بنابراين نبايد واژه‌هاي استثنايي و معلول به طور مترادف به كار رود.

بچه‌هاي عجيب

به طور كلي از نظر آموزشي به اين گروه‌ها استثنايي گفته مي‌شود:

1 - كودكان كم‌توان يا عقب‌مانده ذهني يا كودكان آهسته گام.

2 - كودكان مبتلا به اختلال در يادگيري خاص.

3 - كودكان سازش نايافته يا ناسازگار.

4 - كودكاني كه داراي اختلالات گويايي‌اند.

5 - كودكاني كه دچار نارسايي‌هاي شنوايي‌اند.

6 - كودكاني كه دچار نارسايي‌هاي بينايي‌اند.

7 - كودكاني كه به بيماري‌هاي مزمن خاص از قبيل بيماري قند، صرع و غيره دچارند.

8 - كودكاني كه دچار نقص عضو يا فلج مغزي يا حركتي‌اند (معلولين جسمي  حركتي)‌.

9 - كودكاني كه داراي معلوليت‌هاي مضاعف‌اند.

10 - كودكان تيزهوش و پراستعداد.

براساس بررسي‌ها و آمارهاي مجامع علمي و فرهنگي بين‌المللي نظير يونسكو و برخي كشورهاي غربي، در حدود 10 تا 15 درصد از كودكان مدرسه‌رو (18  7 سال يا 17  6 سال)‌ هر كشور بنابر تعريفي كه ارائه شد، استثنايي‌اند و به توجه خاص آموزشي نياز دارند؛ به عنوان مثال در سال 1994، دفتر آموزش كودكان معلول در آمريكا اعلام كرد كه حدود 12 درصد از كودكان، از تولد تا 19 سالگي به نحوي دچار معلوليت‌اند و به آموزش ويژه نياز دارند.

در واقع برخلاف آنچه عمدتا در اذهان تداعي مي‌شود، آموزش و پرورش استثنايي لزوما به معناي جداسازي و انتقال كودك از مدرسه عادي به مدرسه استثنايي نيست، بلكه آموزش استثنايي برنامه‌اي تنظيم شده براساس ارزيابي‌هاي مستمر و جامع براي كودك از تولد تا پايان زندگي و همراه با خانواده، مدرسه و اجتماع است.

بنابراين ايجاد كلاس‌ها و مدارس خاص براي كودكان استثنايي هدف نيست، بلكه برخاسته از يك ضرورت آموزشي است؛ زيرا با حضور دو سه نفر كودك استثنايي در يك كلاس معمولي 40 يا 50 نفري، معلم قادر نخواهد بود آن گونه كه شايسته است به تفاوت‌هاي فردي توجه داشته باشد، بخصوص زماني كه تفاوت موجود ميان اين دو سه نفر كودك استثنايي با ديگر كودكان قابل ملاحظه باشد، اگر معلم بخواهد توجه بيشتري به اين كودكان، كه نياز بيشتري دارند، مبذول دارد ناگزير است از وقت آموزش و هدايت دانش‌آموزان ديگر بكاهد و به‌عكس.

حقيقت آن است كه رشد فرهنگي و اعتلاي ارزش‌هاي هر ملتي بستگي به ميزان توجه آنها به حقوق حقه همه افراد جامعه به طور اعم و افراد استثنايي به طور اخص دارد. لذا بايد شيوه‌اي اتخاذ شود كه اين كودكان استثنايي به تناسب ويژگي‌هاي خود از برنامه‌هاي آموزشي برخوردار شوند. در نيل به اين هدف است كه وقتي مدرسه عادي از نيروي انساني مجرب (روان‌شناسان، كارشناسان و معلمان)‌ برنامه‌هاي فوق‌العاده راهنمايي و مشاوره‌هاي خاص آموزشي برخوردار نيست، كودكان استثنايي ناگزير روانه مدارس خاص مي‌گردند؛ مدارسي كه داراي معلمان آموزش ويژه استثنايي، برنامه ويژه آموزشي و پرورشي و وسايل و لوازم خاص آموزشي‌اند.

با نگاه كلي به وضعيت خاص كودكان استثنايي به تعبيري كه پيشتر بدان اشاره شد و با توجه به نيازهاي خاص آنان اعم از نياز به نيروي انساني مجرب و ورزيده و وسايل آموزشي و كمك آموزشي و با در نظر گرفتن شرايط جغرافيايي، اجتماعي و اقتصادي كشور، توزيع اين كودكان در شهرها و روستاهاي دور و نزديك و پذيرفتن ضرورت آموزش و پرورش استثنايي براي تعليم و تربيت اين كودكان عمدتا 2 راه بيشتر به نظر نمي‌رسد. اول آن كه كودك يا كودكان استثنايي در هر نقطه و مدرسه‌اي كه هستند بمانند و امكانات، اعم از كارشناسان متخصص، معلمان ويژه، وسايل و تجهيزات آموزشي و كمك آموزشي در آن محل فراهم شود. اگر اين طريق مقدور نباشد ناگزير بايد تدبيري ديگر انديشيد. واقعيت اين است كه به سبب كمبود نيروي انساني مورد نياز و تجهيزات آموزشي، بسختي مي‌توان در سطوح مختلف كشور چنين امكاني فراهم كرد. در اين مورد، حتي كشورهاي غربي نيز دچار تنگناها و محدوديت‌هاي مختلف‌اند.

طريق دوم، استفاده از حداكثر امكانات، اعم از نيروي انساني متخصص و مجرب، وسايل و تجهيزات آموزشي، متمركز كردن آنها در چندين مدرسه خاص و فرستادن كودكان استثنايي به آن مدارس است؛ البته مي‌توان اين روش را به اشكال مختلف از قبيل داير كردن برنامه فوق‌العاده آموزش استثنايي در مدارس عادي ايجاد كلاس‌هاي نيمه وقت و تمام وقت در مدارس و تاسيس مدارس روزانه و شبانه‌روزي اجرا كرد. اين شيوه از آموزش و پرورش كودكان استثنايي شامل همه كودكان استثنايي اعم از تيزهوش، نابينا، ناشنوا و عقب‌مانده ذهني است؛ البته تفصيل برنامه‌هاي آموزشي هر يك از گروه‌هاي استثنايي، بويژه آموزش و پرورش دانش‌آموزان تيزهوش و تجاربي كه در كشورهاي مختلف در اين زمينه كسب شده است، نياز به بحث جداگانه‌اي دارد. در هر حال قدر مسلم اين است كه هدف، ارائه موثرترين برنامه آموزشي متناسب با ويژگي‌هاي زيستي، شناختي و عاطفي هر دسته از كودكان استثنايي و در چارچوب امكانات و مقدورات جامعه است.

تاريخچه آموزش استثنايي جهان‌

ريشه‌هاي تاريخي آموزش و پرورش استثنايي را به گونه‌اي كه امروز مطرح است، مي‌توان اوايل سال‌هاي 1800 ميلادي در ميان تلاش‌هاي تني چند از پزشكان محقق يافت. از ايتارد، پزشك انديشمند فرانسوي كه پزشكي حاذق و صاحب‌نظر در بيماري‌هاي گوش و تعليم و تربيت كودكان ناشنوا بود مي‌توان به عنوان يكي از پيشگامان آموزش و پرورش استثنايي نام برد. از جمله معروف‌ترين كارهاي ايتارد، تلاش وي در تربيت ويكتور، كودك 10 ساله‌اي است كه در يكي از جنگل‌هاي فرانسه پيدا شد. وي با زندگي اجتماعي آشنايي نداشت و آثاري از رشد زبان در او مشهود نبود. ادوارد سگن، شاگرد ايتارد  كه سال 1848 به آمريكا مهاجرت كرد  از اولين كساني است كه با روش ابداعي خود سعي در تعليم و تربيت كودكان عقب‌مانده ذهني داشت. در كنار تلاش‌هاي ايتارد و سگن، زحمات چشمگير خانم ماريا مونته سوري قابل توجه است. وي تحت‌تاثير عميق فعاليت‌ها و روش‌هاي سگن، به عنوان مربي كودكان عقب‌مانده ذهني و حامي‌ آموزش و پرورش پيش‌دبستاني براي همه كودكان شهرت يافت. به دنبال كوشش‌هاي قابل ملاحظه ايتارد، سگن و مونته سوري، اين پيشگامان نهضت تعليم و تربيت استثنايي، شاهد تلاش‌هاي گسترده ديگر محققان و متخصصان در كشوهاي مختلف جهان و تاسيس مراكز، مدارس و كلاس‌هاي ويژه براي كودكان استثنايي هستيم، به گونه‌اي كه امروز همه كشورهاي جهان به آموزش و پرورش استثنايي به عنوان يك ضرورت فرهنگي و اجتماعي مي‌نگرند و بخش قابل توجهي از امكانات آموزش و پرورش عمومي آنها به كودكان و دانش‌آموزان استثنايي اختصاص مي‌يابد.

در هر حال اگر بر اين باور باشيم كه ستون‌هاي تمدن هر جامعه بر نظام آموزش و ساختار آموزش و پرورش آن استوار است، بدون ترديد سلامت، جامعيت و كارآمدي نظام آموزش و پرورش آن جامعه نيز در گروي وسعت، گستردگي، تنوع و كيفيت برنامه‌هاي جامع آموزش استثنايي و درصد كودكان و دانش‌آموزاني است كه به عنوان استثنايي يا داراي نياز ويژه مورد تشخيص و شناسايي واقع شده و خدمات آموزشي موثري در مدارس عادي يا كلاس‌هاي خاص به ايشان ارائه مي‌شود.

محققان تعليم و تربيت و كارشناسان بصير نظام‌هاي آموزشي، عمدتا بر اين باورند كه پيشرفت‌هاي حاصل در آموزش و پرورش عادي در زمينه‌هايي همچون شناخت ويژگي‌هاي شناختي و رفتاري دانش‌آموزان، مسلح شدن به روش‌هاي موثر كنترل رفتار و آموزش و پرورش، بهره‌گيري از آزمون‌هاي معتبر هوشي و رواني و انجام مطالعات باليني و تجربي، مرهون انجام تحقيقات درباره كودكان استثنايي و يافته‌هاي حاصل از روان‌شناسي و آموزش و پرورش استثنايي است. بدون ترديد پيشرفتهاي حاصل در قلمروي روان‌شناسي و آموزش استثنايي در ابعاد مختلف، سبب‌شناسي و پيشگيري از معلوليت‌ها، شناخت ويژگي‌ها در مراحل مختلف رشد، روش‌هاي آموزشي و توانبخشي و مشاوره و راهنمايي در سايه همراهي و همكاري متخصصان و پژوهشگران رشته‌هاي تخصصي ديگر همچون روان‌شناسي رشد، روان‌شناسي باليني، روان‌شناسي مرضي، روان‌شناسي تربيتي، جامعه‌شناسي و آسيب‌شناسي اجتماعي، بهداشت عمومي، ژنتيك و آزمايش‌هاي ژنتيكي، پزشكي، روانپزشكي، طب اطفال، مغز و اعصاب، گوش پزشكي، چشم پزشكي، ارتوپدي، تربيت بدني، فيزيوتراپي، كار درمانگري، گفتار درمانگري، هنر و فناوري آموزشي و مشاوره و راهنمايي مقدور و ميسور بوده است. به همين سبب است كه محققان روان‌شناسي و آموزش كودكان استثنايي مي‌‌توانند طرح‌هاي تحقيقاتي خود را با توجه به زمينه‌هاي مورد اشاره طراحي، تدوين و اجرا كنند. از سوي ديگر فارغ‌التحصيلان و پژوهشگران اين رشته نيز مي‌توانند با پژوهش‌هاي بنيادي و كاربردي خود به غناي رشته‌هاي مرتبط بيفزايند.

آموزش استثنايي در ايران

در جامعه ما، تاريخچه برنامه آموزش و پرورش استثنايي به دهه اول قرن چهاردهم شمسي مربوط مي‌شود. در اين دوران، اولين مدرسه ناشنوايان در تهران توسط مرحوم جبار باغچه‌بان و نخستين مدرسه ويژه نابينايان در تبريز به وسيله يك كشيش آلماني به نام كريستفل تاسيس و به دنبال آن در چند شهر ديگر مدارس مشابهي از سوي افراد خير و آگاه بنياد نهاده شد. در اين مورد مي‌توان از تاسيس مدرسه شبانه‌روزي نابينايان در تهران در سال 1328 و چندين مدرسه استثنايي ديگر همچون ابابصير، خزائلي و غيره نام برد. در سال 1347 دفتري به نام دفتر آموزش كودكان و دانش‌آموزان استثنايي در وزارت آموزش و پرورش ايجادشد. درواقع مسووليت اين دفتر، شناخت و جايگزيني مطلوب و آموزش و پرورش كليه كودكاني است كه به علت تفاوت‌هاي قابل ملاحظه ذهني، جسمي و عاطفي قادر به استفاده ازبرنامه‌هاي عادي آموزش و پرورش نيستند.

در پي آغاز فعاليت اين دفتر، مراكز و مدارس متعددي در نقاط مختلف كشور براي تعليم و تربيت كودكان استثنايي شروع به كار كردند. مطابق گزارش‌هاي رسمي وزارت آموزش و پرورش، 10 سال پس از تاسيس اين دفتر، يعني در سال 1357 حدود 8000 دانش‌آموز استثنايي تحت پوشش دفتر مزبور مشغول تحصيل بودند. با توجه به پيشرفت‌هاي روزافزون فناوري آموزشي، بالا رفتن آگاهي اغلب اولياي كودكان استثنايي و ايجاد نگرش مثبت در آنان براي تعليم و تربيت فرزندان خود، تاثير قابل توجه مدارس استثنايي در تعليم و تربيت كودكان استثنايي، بويژه ورود تني چند از دانش‌آموزان نابينا و ناشنوا به موسسات آموزش عالي، همچنين تلاش روزافزون و متعهدانه دلسوزان كودكان استثنايي در پرتوي انقلاب اسلامي و با تصويب مجلس شوراي اسلامي، سازمان آموزش و پرورش استثنايي با هدف‌هاي جامع و فراگير در سال 1370 تاسيس شد و كار خود را آغاز كرد. با تاسيس سازمان آموزش و پرورش استثنايي، تحول چشمگيري در شناسايي هرچه سريع‌تر و آموزش و توانبخشي كودكان و نوجوانان استثنايي در سطح كشور به وجود آمد و اميد مي‌رود اين سازمان بتواند دست‌كم مطابق وظايف و مسووليت‌هايي كه مجلس محترم براي آنان پيش‌بيني كرده است، توفيقات چشمگيري داشته باشد.

اقدامات بايسته

براي پر كردن شكاف‌هاي بزرگي كه متاسفانه در قلمروي تعليم و تربيت كودكان استثنايي وجود دارد، اقدامات زير لازم به نظر مي‌رسد:

الف)‌ تهيه ابزارهاي لازم براي مطالعه ميزان هوش، نوع شخصيت و همچنين سنجش ويژگي‌هاي حسي و حركتي كودكان، پيش از آن كه به موسسات آموزشي راه يابند.

ب)‌ مطالعه همه كودكاني كه به مدرسه راه مي‌يابند با روش‌هاي علمي و تشكيل پرونده خاص براي هريك كه حاكي از وضعيت ذهني، جسمي و رفتاري دانش‌آموز باشد.

ج)‌ ايجاد، تقويت و گسترش دوره‌هاي تخصصي براي تحقيق درباره كودكان استثنايي و تربيت معلمان و كارشناسان تعليم و تربيت كودكان استثنايي به ميزان مورد نياز در سطوح كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري.

در اين ارتباط بايد يادآورشد پس از تصويب و اجراي برنامه‌هاي روان‌شناسي وآموزش استثنايي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد بتازگي برنامه دكتري روان‌شناسي و آموزش كودكان استثنايي نيز به وسيله شوراي عالي برنامه‌ريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي به تصويب رسيد و دانشگاه‌هاي واجد شرايط كشور در مقطع دكتري نيز در رشته روان‌شناسي و آموزشي كودكان استثنايي فعال خواهند بود.

د)‌ تاسيس موسسات آموزشي و توانبخشي خاص براي كودكان استثنايي با تدوين برنامه‌هايي كه در كلاس‌هاي مشترك و با روش‌هاي آموزش و پرورش انفرادي درباره كودكاني باويژگي‌هاي متفاوت و قابل اجرا باشد.

ه)‌ تدوين برنامه جامع اطلاع‌رساني براي آگاه‌ كردن والدين اين قبيل كودكان و جلب توجه آنان به اين كه هرچه كودكان استثنايي زودتر شناسايي شوند، آسان‌تر و بهتر مي‌توان به ياري آنان شتافت.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 1 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

سرزنش نکنید عزت نفس اندک ،حالت خود تقویتی دارد، یعنی اگر کودکی دچار این مشکل است، خود نیز آن را شدت می بخشد. مثلاً اگر او فکر می کند در درس ریاضی ضعیف است بدون شک هنگام روبه رو شدن با یک مسأله ریاضی بسیار نگران می شود و این احساس ضعف به ناتوانی او در حل ریاضی بیشتر کمک می کند در نتیجه مجدداً احساس شکست کرده و این باور که در فهم درس ریاضی ناتوان است در او تقویت می شود. والدین باید با از بین بردن تردید در وجود فرزندشان او را از عزت نفس اندک برهانند و به کودک خود مهارت هایی بیاموزند که نوع رفتار، روش و نگرش خود را اصلاح کند. زمانی که قصد داریم به کودکمان بیاموزیم چه اهدافی را در زندگی داشته باشد و برای رسیدن به آنها چگونه تلاش کند، باید احساساتی را که باعث تقویت تفکرات منفی در آنها می شود کاهش دهیم. بدین منظور باید باورها و توقعات سختی که از خود دارد و باعث ضعیف شدن عزت نفس می شود و به آن شدت می بخشد را تغییر دهیم و : * از احساسات خود و دیگران با وی صحبت کنیم. * او را مطمئن سازیم که احساسش را درک می کنیم. * به او بیاموزیم که برای ابراز احساساتش روش منطقی به کار ببرد. کودکی که عزت نفس اندک دارد دائم نگران است ،زیرا فکر می کند اگر در کاری شکست بخورد بدون شک تنبیه و یا تحقیر می شود، بنابراین علاقه ای به آزمودن موضوعات جدید ندارد و فقط در موقعیت های امتحان شده و آشنا احساس آسودگی خیال می کند. برای این که بتواند احساس عدم اعتماد به نفس را در خود از بین ببرد، پیرو برنامه ای خشک و انعطاف ناپذیر و تشریفاتی می شود تا به خود قیافه کنترل و نظم داشتن بدهد زیرا نسبت به توانایی هایش اعتمادی ندارد. هرگاه مرتکب اشتباهی شود خودش را مرتب سرزنش می کند در نتیجه بیشتر احساس بی لیاقتی کرده و دیگر لزومی نمی بیند تلاش کند و انگیزه اش را هم از دست می دهد و پس از زمانی که انگیزه در او از بین رفت چیزی وجود نخواهد داشت که او را خشنود سازد. بیشتر اوقات تکالیف مدرسه، کودک را دچار تشویش می کند و این نگرانی اعتماد به نفس او را از بین می برد. برای این که کودکان مان هنگام انجام دادن تکالیف مدرسه شان دچار اضطراب و نگرانی نشوند، باید: * تکالیف خود را در اتاقی آرام و بی سروصدا که حواسشان پرت نشود انجام دهند، چرا که آشفتگی ذهنی باعث تشویش و اضطراب شده و ترسی غالب بر آنها مستولی می شود که تمرکز حواس را از آنها می گیرد. * وقتی والدین قصد دارند در یادگیری دروس به کودکان کمک کنند باید کنارشان آرام بنشینند و با صدای ملایم صحبت کنند؛ بدین ترتیب آنها مجبور نمی شوند تا بر ترس دیگری که همان عصبانیت والدین هنگام اشتباه کردن است غلبه کنند. * راه دیگر آموزش به کودکان مضطرب این است که به آنها کمک کنیم تا ترسهای فلج کننده شان که معمولاً از خطاهای هنگام یادگیری ناشی می شود را فراموش کنند. این خطاها مثلاً در زمان انجام دادن تکالیف مدرسه و یا در بازی های گروهی ممکن است به وجود آیند و باید از آنها برای آموزش کودک بهره جست. وقتی کودک مرتکب خطایی می شود به جای سرزنش کردن وی سعی کنید از آن خطاها واکنش مثبتی به وجود آورید. مثلاً به او بگویید:« بهتر است این مسأله را بررسی کنیم و وقتی فهمیدیم مشکل چیست می توانیم حلش کنیم. » به کودک خود بیاموزیم که کف نفس داشته باشد. کف نفس یعنی این که بتوانیم خونسرد بنشینیم و فکر کنیم، تصمیم بگیریم و عواقب رفتارمان را تجسم نماییم. کودک مضطرب نمی تواند روی تصمیم های آنی خود کنترلی داشته باشد بنابراین نمی تواند عزت نفس اندکش را اصلاح کند. روشهایی برای کمک به فرزندان والدین برای کمک به فرزندان خود باید: ۱- برای فرزندان خود وقت کافی در نظر بگیرند و دقیقاً توضیح دهند که چرا رفتاری پذیرفتنی است در حالی که رفتاری دیگر چنین نیست و هنگام سرزنش فرزند خود آن رفتار خاص را مورد خطاب قرار دهند نه شخصیت کودک را. ۲- بعضی مواقع عدم وجود مهارتی خاص موجب اضطراب می شود؛ مثلاً کودکانی که نمی توانند وارد جمع کودکان دیگر شوند به کمک والدین خود نیاز دارند که این مهارت را به وی بیاموزند و بدین ترتیب وحشت از این که اساساً ایرادی در وجودش دارد را از وی دور سازند. ۳- وقتی کودکی هنگام آموختن درس خود دچار تشویش و نگرانی می شود به او کمک کنید تا مشکل خود را تشخیص دهد و برطرف سازد. ۴- وقتی اشتباهی صورت می گیرد تا جایی که امکان دارد برای اصلاح آن وقت کافی بگذارید زیرا عجله کودک را نگران می کند. ۵- سعی کنید از راههای گوناگون به کودک خود آموزش دهید. مثلاً یک کودک ممکن است آموزش ها را تنها به صورت شفاهی درک نکند بنابراین کاری را که باید او انجام دهد هر قدر هم که ساده باشد کاملاً شرح داده و به طور عملی انجام دهید (مثلاً پیام تلفنی گذاشتن را به طور عملی به او بیاموزید)؛ برخی از کودکان هنگام دیدن بهتر درک می کنند تا شنیدن. کودک وقتی کاملاً متوجه شد که چه توقعی از او دارند احساس آرامش و راحتی بیشتری می کند. برخی از کودکان نیز معیارهای بالایی برای خود در نظر می گیرند که سبب تشویش و نگرانی می شود و وقتی نمی توانند به آرزوهای غیرواقعی شان دست یابند« احساس شکست » می کنند و ذهنشان آ شفته می شود؛ در این مواقع کمتر می درخشند. ۶- والدین برای این که کودکشان را از نگرانی برهانند باید او را دایم تشویق یا تحسین کنند البته تشویق، اغراق آمیز و ناپخته نباشد. کودکان معمولاً از کارهای خود خیلی انتقاد می کنند و از آنچه که انجام می دهند زیاد راضی نیستند. سرزنش نکنید ۷- برخی از کودکان هر نوع تعریف و تمجید را یک جور مزاحمت تلقی می کنند. واکنش فرزندتان نسبت به تعریف و تمجید را مشاهده کنید و وقتی متوجه شدید که کودکتان حتی هنگام تعریفی مثبت آشفته خاطر و مضطرب می شود تا جایی که امکان دارد او را به حال خود بگذارید و کاری به کارش نداشته باشید. ۸- والدین کودکی که نمی تواند خشم خود را کنترل کند باید او را تشویق کنند تا روی یک کار- نه چند کار همزمان- وقت بگذارد و از بار اضافی و اضطراب ناشی از خستگی و گرسنگی بپرهیزد زیرا ممکن است امیدش را در راه رسیدن به اهدافش از دست بدهد. ۹- والدین باید از کودک بپرسند که چه اهدافی دارد. ۱۰- وقتی هدف کودک مشخص شد باید به او کمک کنند که تشخیص دهد آیا هدفش با واقعیت همخوانی دارد یا خیر و اگر چنین بود برای رسیدن به آن، او را تشویق کنند. ۱۱- والدین کودک نگران باید به او کف نفس بیاموزند. برای پدر یا مادر این که کودکش می گوید:« من خیلی احمق هستم.» یا« هیچ کاری از دستم برنمی آید؟»سخت است. ولی وقتی کودک نسبت به خود چنین احساسی دارد فریاد کشیدن بر سر او هیچ دردی را درمان نمی کند. وقتی به او دستور می دهیم که این گونه صحبت نکند تنها نگرانی اش را افزایش داده ایم. مجبوریم احساسات منفی کودکان را بپذیریم تا بتوانیم آنها را تغییر دهیم. به جای این که با زورگویی او را از داشتن احساسات منفی منع کنید برایش محیطی فراهم کنید تا بتواند این احساسات را ابراز کند ولی با روشی درست به او نشان دهید که این احساسات واقعیت ندارند. در این گونه مواقع والدین می توانند از روش های زیر بهره جویند: درک احساسات کودکان روشی درست به او نشان دهید که این احساسات واقعیت ندارند. در این گونه مواقع والدین می توانند از رو ش های زیر بهره جویند: ۱- توجه کودک را روی کاری که دارد انجام می دهد متمرکز کنید و توانایی های او را هرگز ارزیابی نکنید و از نارضایتی دیگران نیز صحبتی به میان نیاورید. مثلاً بهتر است به او بگویید« روی این کار خیلی وقت می گذاری. »نه این که بگویید:« خیلی کند کار می کنی.» ۲- صمیمیت و اعتقادی که والدین نسبت به کودک احساس می کنند به وی اطمینان خاطر می بخشد و بدون تردید او را به سوی کشف بهترین استعدادش سوق می دهد. تلاش و جدیت او را تحسین کنید. تا جایی که امکان دارد به او اجازه دهید خودش بسیاری از تصمیم هایش را بگیرد. همه کودکان _ به ویژه کودکان نگران- باید مطمئن شوند که ما علاقه مندیم بدانیم آنها مسائل را چگونه می بینند و از شنیدن تفکرات و تصورات آنها لذت می بریم. ۳ - از آنجایی که تنبیه و تهدید یا بی حوصلگی و عصبانیت، نگرانی کودکان را افزایش می دهد باید از آن اجتناب شود. وقتی کودک حس می کند که از او ناامید شده ایم از ترس یخ می زند و گاهی اوقات شرمنده می شود. باید برای کودک محیطی فراهم آوریم که هم احساس امنیت کند و هم بتواند طعم تلاش و شکست را با هم بچشد. احساس دیگری که باعث به وجود آمدن طرز فکری منفی در کودک و عزت نفس اندک می شود عصبانیت است. یعنی کودکی که عزت نفس اندک دارد بسیار گوشه گیر، منفی باف، عبوس و نق نقو است و در اکثر کارها اشتیاقی از خود نشان نمی دهد. کودکی که عصبانی است توجهی به راضی و خشنود نگهداشتن ما ندارد. حتی ممکن است طوری رفتار کند که نشان دهد نسبت به انجام دادن تکالیف مدرسه یا برآوردن توقعات ما دل نگرانی ندارد و حتی سعی می کند خود را با اعتماد به نفس نشان دهد و بگوید نیازی به کمک، تأیید یا حمایت دیگران ندارد. اما کودک عصبانی نیاز مبرمی به کمک دارد. خشم کودکان موارد زیر موجب خشم کودکان می شود: ۱- وقتی چیزی جلوی موفقیت و پیشرفت او را می گیرد. ۲- وقتی به آنها برچسب هایی مانند بد، بی عرضه، لوس یا بی معرفت زده می شود. ۳- وقتی که احساس ضعف یا عدم کنترل می کنند. عصبانیت اغلب دفاعی در برابر عزت نفس اندک است. کودک به جای این که در برابر ناامیدی بایستد یا عدم قدرت خود را بپذیرد احساس خشم می کند و چنین خشمی به روش های متعددی بروز می کند: ۱- سعی می کند دیگران نسبت به او احساس بدی داشته باشند تا متوجه عزت نفس اندک او نشوند. بنابراین نسبت به بچه های کوچک و ضعیف تر قلدری می کند و با هم سن و سال های خود رفتار پرخاشگرانه ای دارد. ۲- بسیاری از کودکان عصبانی احساس ضعف می کنند و مثلاً به این دلیل که جلوی موضوعی بسیار اضطراب آور که در محیط زندگی شان در حال وقوع است (مثل طلاق و یا مشکلات مالی خانوادگی) را نمی توانند بگیرند سعی دارند دست به خشونت زده و بدین ترتیب احساسات ناخوشایند خود را سرکوب کنند. ۳- وقتی کودکی احساس می کند کسانی را که دوست دارد نسبت به او بد فکر می کنند، ممکن است درد و رنج ناشی از این موضوع را با خشم پنهان سازد. چنین کودکانی هنگام دفاع در برابر نارضایتی والدین احتمال دارد با خود فکر کنند که: «اهمیتی نمی دهم آنها چه فکر می کنند.» یا «اهمیتی نمی دهم که بد، لوس، احمق، بی فکر یا تنبل هستم.» ۴- طبق قاعده اکثر مواقع کودکان باید به بزرگترها احترام بگذارند یا فقط چیزی بگویند که خوشایند باشد. مثلاً «اگر حرف خوبی برای گفتن نداری حرف نزن!» را غالباً بزرگترها به کوچکترها می گویند. بدین ترتیب به کودک اجازه داده نمی شود تا تفکرات و احساسات خود را بیان کند و سکوت کردن او را عصبانی می کند. ۵- عصبانیت کودک را به سوی تمرد و رفتاری شکننده سوق می دهد و بدین ترتیب ممکن است که تنبیه هم بشود، بنابراین (به سبب عدم تأیید دیگران) عصبانیتش افزایش می یابد. روش مقابله با خشم کودکان با کودک عصبانی باید اساسی برخورد کنیم تا بتوانیم روش های جدید ارتباط با او را بیابیم: ۱- اولین کاری که باید انجام دهیم این است که عصبانیت او را بپذیریم و تشخیص دهیم که چه چیزی او را عصبانی کرده است. ۲- باید به کودکان اطمینان دهیم که می خواهیم او را درک کنیم. اگر کودکان از صمیم قلب تشویق شوند که درباره احساسات شان صحبت کنند سرانجام می توان مشکلاتی که شکل عصبانیت به خود گرفته اند را تشخیص دهیم و بدین ترتیب در رفع آنها کمک کنیم. ۳- باید سعی کنیم مشکلاتی را که در قالب عصبانیت بروز می کنند مورد خطاب قرار دهیم. وقتی کودک را متوجه کنیم که می دانیم رفتار او ناشی از چه مشکلی است او مطمئن می شود که به اساس نیکی وجودش ایمان داریم و همه چیز رفع خواهد شد. ۴- کودک را باید مطمئن سازیم که عصبانیت وی یا هر چیزی که پشت این خشم پنهان است، هیچ گونه آسیبی به روابط وی با ما نخواهد زد. بسیاری از کودکان مایل نیستند تفکرات و احساساتشان را برای ما بگویند، چون معتقدند که اگر صادق و رو راست باشند ما از سخنانشان تعجب می کنیم و عصبانی می شویم. ۵- باید به عصبانیت کودک حتی اگر مستقیماً متوجه ما باشد اهمیت بدهیم. بعضی مواقع کودک از دست پدر یا مادرش که به او توجه کافی ندارند عصبانی می شود. به هر حال اگر کودک بپرسد که چه چیزی موجب عصبانیتش شده است، مؤثرتر خواهد بود. کودک در سن ۵ سالگی توانایی زیادی دارد تا فکر و احساسش را بیان کند به شرط این که در محیطی امن و مطمئن قرار داشته باشد، یعنی مطمئن باشد اگر بگوید چه احساسی دارد شما عصبانی نمی شوید یا به او گوشه و کنایه نمی زنید و او را به لوس یا خودخواه بودن متهم نمی کنید. افسردگی مورد دیگری است که باعث کاهش عزت نفس می شود. افسردگی در کودک موجب اختلال در یادگیری، بازی و توسعه روابطش با دیگران می شود و بعضی مواقع نیز حتی مانع ارتباط او با والدین می شود و اغلب بی سروصدا به وجود می آید. علائم افسردگی کودک افسرده علائم زیر را از خود بروز می دهد: ۱- تابع امیال آنی خود است. او باور ندارد که می تواند مشکلاتش را حل کند. بنابراین برای به دست آوردن اعتماد به نفس تلاش کمی می کند و کاری را پیگیر انجام نمی دهد. ۲- او خود را از آن نوع افرادی می داند که در هر مرحله از زندگی دست به هر کاری بزند، شکست می خورد. ۳- داوطلب نمی شود چرا که معتقد است شرکت او در کاری ارزشمند نیست. ۴- معلومات شخصی کمی دارد و احساس می کند که شایسته آگاهی نیست و چون می ترسد دیگران او را تأیید نکنند محتاطانه سخن می گوید. ۵- او معتقد است همیشه مردم را از خود ناامید می کند بنابراین مدام از دیگران کناره گیری می کند. ۶- مدت زمان قدرت تمرکز او کوتاه است. ۷- برخی از کودکان افسرده دچار عذاب شدید روحی اند، به طوری که برای خود انواع متفاوتی بیماری می تراشند و یا برای این که دیگران از آنها توقع انجام دادن کاری را نداشته باشند تمارض می کنند و احتمالاً معتقدند که دیگران فقط زمانی آنها را دوست خواهند داشت که حس ترحم شان را برانگیزانند. ۸- او دوست دارد شخص دیگری باشد. علامت دیگر افسردگی دروغگویی یا حسادت است. کودک وقتی اعتماد به نفس ندارد نسبت به هم سن و سال های خود حسادت می ورزد. چگونه می توان کودکی را از افسردگی رها ساخت؟ ۱- باید به او یاد بدهیم هدفی واقعی که مناسب توانایی هایش باشد در نظر بگیرد. اهداف فوق العاده بزرگ که امکان دسترسی به آنها نیست ممکن است بهانه ای برای طفره رفتن از تلاش کردن باشد و اهدافی هم که دستیابی به آنها خیلی ساده و آسان است احتمالاً به او یادآوری می کند که از مبارزه می ترسد. به جای این که او را تشویق کنیم تا مثل نقاشی بزرگ، رئیس جمهور یا ستاره ای ورزشی شود به او یاد دهیم دریابد که امروز یا این هفته چه می خواهد به دست آورد؟ ۲- به او کمک کنیم تا برای رسیدن به هدفش تلاش کند. کودکان افسرده در عین حال که شروع به آموختن مهارت هایی برای کسب عزت نفس می کنند به حمایت عاطفی ویژه ای هم نیاز دارند. ۳- اجازه دهیم که کودک گاهی طعم شکست را بچشد تا بفهمد که کجای کارش اشتباه بوده است. ۴- سعی کنیم به او تفهیم کنیم که می تواند موفقیت های کودکان دیگر را بدون این که احساس حسادت کرده و یا در مقابل نسبت به خود احساس بدی پیدا کند، تحسین نماید. کودکی که عزت نفس بالایی دارد نسبت به مهارت، استعداد و ویژگی های کودکان دیگر احساس خوشحالی می کند ،ولی کودکی که عزت نفس اندکی دارد در برابر توانایی های دیگران احساس شکست می کند. ۵- به او کمک کنیم تا تصمیم بگیرد و روی تصمیم خود ثابت قدم بماند و عواقب احتمالی آن را نیز بپذیرد. برخی از پیامدها خوب و برخی بد هستند، مهم این است که کودک بیاموزد با تغییرات سازگاری یابد. ۶- به حرف های او گوش کنیم و تأییدش نماییم. بسیاری از کودکان افسرده تصور می کنند افکار و احساساتشان زیر عدم پذیرش دیگران مدفون می شوند. ممکن است چنین کودکانی از گفتن تصوراتشان هراس داشته باشند و یا نتوانند اشاره ای به آنها کنند و کمتر بفهمند که چه می خواهند یا چه احساسی دارند. آنها ممکن است زودرنج باشند و نسبت به هر چیزی احساس گناه کنند. کودک افسرده نمی تواند احساس شادمانی کند. او را باید درک و راهنمایی کنیم. وقتی به او کمک می کنیم تا هدفی برای خود در نظر بگیرد و در مورد آن تصمیم بگیرد و اگر شکست خورد آن را پذیرفته اما به راهش ادامه دهد در واقع او را به سوی نگرشی مثبت هدایت کرده ایم. آنگاه او متوجه می شود که توانایی هایش مؤثرند و اعتماد به نفسش افزایش می یابد.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 0 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)

مادر گرامي شما با كودكاني سروكار داريد كه آرزويت خوشبختي و تربيت صحيح آنها ست. تا چه اندازه با اصول تربيتي درست اشنا هستيد؟ شما تربيت كودك  را چگونه - تعريف مي كنيد؟ بهترين برنامه تربيتي چسيت؟  - چطوري مي توان فرزندي تربيت كرد كه بهترين رفتار را داشته باشد؟       - نيازهاي فرزندان شما در مراحل مختلف زندگي چيست؟                                            - بعد از بچه دارشدن رفتار شما مادران چگونه ادامه پيدا مي كند؟   - فرزندان چه تأثيري بر شما دارند؟   - آيا شما برنامه مشخصي براي فرزندانتان داريد؟   اغلب والدين فزندانشان را براساس تجربيات مشخص تربيت مي كنند. يا منتظرند كه بچه شان خطاي بكند و آنرا اصلاح كنند.

براي آغاز تربيت لازم است كه والدين شناخت كافي در رابطه با نيازهاي مختلف كودك در سنين مختلف پيدا كنند.

نيازهاي جسمي و بدني ، نيازهاي عاطفي و احساسي،نيازهاي ذهني –نيازهاي اجتماعي و ارتباطي كودك . والدين بايد در مورد خودشان و رفتارهايشان با خودشان هم موضوعاتي  ياد بگيرند و اصولي را رعايت كنند.

من از شما مادران عزيز مي خواهم در رابطه با 24  ساعت قبل خود با فرزندانتان بياد بياوريد كه چند تا از برخوردهاي شما از افعال منفي مانند: تهديد ،ترس ،تنبيه ،تحقير و انتقاد بوده اند. در شبانه روز گذشته فرزند شما چند دفعه از شما كتك خورده و يا تهديد شده است. و يا كاري بخاطر اين ترسها انجام نداده است؟

تـربيت مـوفق مستــلزم ،تمرين ،پشتكـــار و هوشيــاري اســت . مثل رانندگي و شنا كردن

اما يك سوال ديگر از مادران عزيز : شما هنگام تنبيه و پرخاش به كودكانتان چه جملات و عباراتي را مي گوييد؟ آيا از اين جملات استفاده مي كنيد؟ تو آخرش هيچي           نمي شوي – فقط مايه ي دردسري – مثل فلاني هستي ؟ لجباز و يكدنده اي –خيلي ابلهي –  بي نظم – كودن و عرضه هيچ كاري را نداري .اين تلقيانات در شخصيت كودك تثبيت مي شود .كودك اين احساسات منفي را در ذهن خود نگه مي دارد .بعد در سن بلوغ درست همين جملات را در رفتار كودكانتان مي بينيد.

والدين چرا فرزندان خود را سرزنش و تنبيه مي كنند؟

1-   ناشي از داشتن چنين حالتي و يا در چنين وضعيتي قرار دارند.

2-   اينكه والدين در دوران كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند (عقده اي)

3-   ويا مشكل اقتصادي ،ارتباطي و فشار عصبي دارند.

4- والدين روش تربيت را نمي دانند و تنبيه لفظي و توهين كردن را يك روش مناسب مي دانند كه احتمالاً اين روش را از والدين خود گرفته اند.

رفتارهاي مانند ناخن جويدن ،شب ادراري ،بي دقتي ،خواب هاي بد،دعوا باديگران ،همه نشان از اين دارد كه كودك شما داراي افكاري به هم ريخته دروني و اضطراب است و فشار و عصبيت دارد .كلماتي كه والدين در حين عصبانيت با صداي بلند به زبا ن مي آورند به طرز قابل ملاحظه اي بر كودك اثر دارد.

مثل اين پيامها:

اي كاش تو اصلاً به دنيا نمي آمدي  - آخرش تو منو مي كشي – از دست تو ديوانه شده ام – يادتان باشد چنين پيامهاي در حين عصبانيت بسيار پايدار تر است كه شما در زمان شادي با لبخند به فرزندتان مي گوييد.

شما مي توانيد اين نكته را بارها تكرار كنيد هر اتفاقي بيافتد باز شما براي ما  مهمي و دوستت داريم .اين پيام اثر رواني بسيار مثبتي را بر فرزندان شما دارد.

از كلمات تحقير آميز نه در حالت جدي و نه در حالت شوخي استفاده نكنيد. (مقايسه منفي نكنيد. تو هم مثل فلاني بي عرضه اي )(تهديد كردن ،بلاخره مي كشمت)     (صحبت در باره اشتباه كودك در جمع ود رحضور خود كودك)   (قضاوت عجولانه ، مانند(حتما ًتو اين كار را كردي)   ( گفتن اين جمله :اين قدر منو اذيت كردي كه ممكن است بميرم ،كه منجر به احساس گناه در كودك مي شود.) ( من دارم خودم را فداي تو مي كنم)                                                                                               (اگر آن كار نكني و يا آن كار را انجام دهي دوستت ندارم)

از گفتن جملات غير واقعي دوري كنيد. مثلاًٌ مادري مي گويد دست به وسايل مدرسه نزنيد –معلم انگشتان شما را قطع مي كند .اين پيام دو حالت دارد يا مادر راست    مي گويد مدرسه جاي وحشتنا كي است و معلمان آدمهاي بدي هستند و خطرناك. و يا مادر هميشه دروغ مي گويد پس روي حرف مادر نبايد حساب كرد.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 0 سه شنبه 01 بهمن 1392 نظرات (0)

«تربيت» اصولي‌داردكه بايد رعايت شود تا اسباب آدم‌ شدن فرزندان و دانش‌آموزان عزيز فراهم آيد، و البته تربيت را در زمان‌ها و مكان‌ها تفاوت‌هايي است.

مثلاً بديهي است كه نونهالان امروزي را با اسلوب 40 سال پيش نمي‌توان تربيت كرد و بايد به اصول و روش‌هايي جديد دست يافت.

تربيت، روش‌هايي دارد و مربيان و والدين را فرض است كه با روش‌ها و آداب آن آشنا باشند. اما پيش از هر چيز بايد اصول تربيت را بدانيم تا بتوانيم راه و رسم تربيت را پيدا كنيم. از آنجا كه والدين و مربيان مشغله فراوان دارند و دستيابي به اصول و روش‌ها از راه مطالعه و تحقيق چندان مقدور نيست، بنابراين گفتني‌هاي لازم را مختصر و مفيد عنوان مي‌كنيم.

ما گشتيم و يافتيم؛ همين 10 اصلي كه تقديم مي‌كنيم. بعضي از اين اصول، دهه‌ها و شايد قرن‌هاست كه اجرا شده‌اند و جواب داده‌اند، پس دليلي ندارد كه امروز مؤثر نباشند. اتفاقاً خيلي هم جديد هستند، چرا؟

چون‌ ما مي‌گوييم! لازم نيست كه هر چيز جديدي از آن طرف دنيا بيايد. هر چيزي كه روز آمد و كارآمد باشد جديد است و ما مي‌گوييم كه اين اصول هم خيلي به روز هستند و هم در كارآمدي‌شان شكي نيست! باور نداريد نداشته باشيد!

اين همه والدين پويا، مدارس جذاب و آموزش و پرورش خلاق دارند با استفاده از اصول ما دانش‌آموزان و فرزندان آينده‌ساز را تربيت مي‌كنند مگر موفق نبوده‌اند! اصولي كه اين همه جواب داده است و ده‌ها و صدها سال است كه مشكلات تربيتي مردم را حل كرده است بايد سرلوحه همه آموزش‌ها و كتاب‌هاي روانشناسي و علوم تربيتي قرار گيرند.

اول- به آنچه مي‌گويم عمل كن
واضح است كه «الگو» در تربيت نقشي بسيار اساسي دارد. ما هم اين را قبول داريم، اما الگو كه هميشه لازم نيست عملي باشد. بچه خودش بايد فهم و شعور داشته باشد و از گفته‌ها و فرمايشات والدين، معلمان و ساير بزرگان الگو بگيرد. اصلاً چه معني دارد كه بچه بخواهد براي يادگيري رفتارهاي مطلوب، الگوي عملي داشته باشد. كي حوصله دارد كه اين همه چيز ياد بچه بدهد؟ آن كسي كه از يادگيري مشاهده‌اي صحبت كرده احتمالاً خودش پدر يا مادر نبوده و يا معلمي نكرده است.
تازه اين موضوع صرفه اقتصادي هم دارد. عمل كردن، خيلي جاها هم هزينه دارد و هم دردسر و شايد هم ماليات! اما گفتن در بسياري از موارد نه خرجي دارد نه گرفتاري و نه مالياتي!

دوم- انگيزه پيشرفت داشته باش
توجه كنيد، واژه كليدي در اصل فوق كلمه «بايد» است. بچه «بايد» انگيزه پيشرفت داشته باشد؛ حالا اگر داشت كه چه بهتر، و گرنه به زور هم كه شده، بايد به او انگيزه داد. بچه بايد حركت كند، اگر نكرد بايد هلش داد، و اگر بازهم حركت نكرد بايد...! پدر و مادرهاي بيچاره چه كاري مانده كه براي فرزندان‌شان انجام ندهند، اين همه امكانات تهيه مي‌كنند، اين همه خرج و مخارج؛ حالا اگر بچه نجنبيد حتماً خودش يك مشكلي دارد.
بايد براي بچه انگيزه ايجاد كرد و ما هم هرچه مي‌توانيم بايد به او انگيزه تزريق كنيم: جايزه؛ وعده و وعيد- البته وعده از نوع سرخرمن بهتر جواب مي‌دهد- و خلاصه هر بامبول و كلكي كه بچه را تكاني بدهد. بالاخره بچه‌ها، بچه هستند و خيلي چيزها را نمي‌فهمند و ناچاريم كه بعضي وقت‌ها به زور بفهمانيم كه چه خبر است !

سوم- بچه زرنگش خوبه!
نمي‌دانم در اين كلمه «بايد» چه سري نهفته است كه اين قدر در روش‌هاي تربيتي كاربرد دارد! از قديم هم گفته‌اند بچه براي اين كه آدم بشود، چيزي بشود، سربار جامعه نشود، و خلاصه يك ... بشود بايد درس بخواند. نمي‌دانم با وجود اين كه درس خواندن تنها راه كسب درآمد نيست، پسرها به جاي درس، رغبت بيشتر به بازار كار پيدا كرده‌اند و عوامل زيادي باعث افت انگيزه‌هاي درس خواندن مي‌شود، چرا بعضي‌ها نمي‌فهمند كه درس خواندن چقدر مهم است و اصلاً تنها راه آدم شدن است!
حالا ما كتاب نمي‌خوانيم و والدين و معلمان عزيز چندان اهل مطالعه نيستند چه ربطي به درس خواندن دارد؟! درس خواندن محاسن فراواني دارد كه مهم‌ترين آن اخذ مدرك، دويدن دنبال كار دولتي و افتتاح مسير آب باريكه است!

چهارم- روا‌نشناسان براي خودشان مي‌گويند
يك دليل اين كه ما زياد كتاب نمي‌خوانيم و تنها يافته‌هاي ذهني خودمان را به شما عزيزان عرضه مي‌كنيم اين است كه اصولاً در كتاب‌هاي روانشناسي و علوم تربيتي و غيره، چيز به درد بخوري وجود ندارد. كساني كه اين كتاب‌ها را مي‌نويسند يا بيكارند يا نمي‌فهمند خرج و مخارج زندگي يعني چه. يك عده مي‌نشينند و براي خودشان نظريه و از اين حرف‌ها در مي‌آورند كه چه بشود؟ اگر مردي بيا ببينيم مي‌تواني يك زندگي را بچرخاني؟!
اصلاً دنياي امروز، دنياي كاربرد است و ما كاربردي‌ترين يافته‌هاي خودمان را بر مبناي سال‌ها تجربه به شما ارائه مي‌دهيم. چه‌كار داريد برويد كتاب و نظريه و از اين حرف‌ها بخوانيد.

پنجم- بچه خوب، حرف گوش كن است
«ادب» چيز مهمي در زندگي آدم‌هاست و نشانه‌هاي اصلي ادب، مطيع و سربه زير بودن و حرف گوش كردن است. بچه عاقل بايد با ادب باشد. اصلاً خوب نيست بچه سروصدا كند، نق بزند، ايراد بگيرد، از خودش نظر بدهد و خلاصه خلاف خواسته‌ ما بزرگترهاي با ادب رفتار كند. اين هايي كه مي‌گويند كه براي پرورش خلاقيت و از اين حرف‌ها، بايد به بچه اجازه جسارت و ابراز وجود داد احتمالاً خودشان در بچگي با ادب نبوده‌اند يا درست و حسابي ادب نشده‌اند!ادب، آداب دارد و بايد آداب مطيع و حرف گوش كن بودن را در خانه و مدرسه با جديت به بچه ياد بدهيم.

ششم- تجربه‌، بي تجربه
پس ما بزرگترها چكاره‌ايم؟ خوبيت ندارد بچه همه تجربه‌ها را كسب كند. ما خودمان بايد همه تجربه‌ها را به او ياد بدهيم. عطف به اصول اول و پنجم، بچه بايد گوشش به دهان والدين و مربيان عزيز و دلسوزش باشد تا از آنها تجربه‌هاي زندگي را بشنود.
به قول قديمي‌ها، بالاخره بزرگترها سرد و گرم روزگار را بيشتر چشيده‌اند و البته مخفي نماند بيشتر هم پيراهن پاره كرده‌اند! حالا چه ضرورتي دارد كه بچه‌ها براي كسب تجربه وقت تلف كنند.
ما حي و حاضر و آماده‌ايم كه با توضيحات مفصل و كارشناسانه به آنها بگوييم كه راه و چاه چيست. تلاش بچه‌ها براي كسب تجربه‌هاي عملي در زندگي، تكرار مكررات است و وقت ما و خودشان را هدر مي‌دهد. ما بزرگترها چراغ راه بچه‌ها هستيم و البته لازم است كه همه جا چراغ به دست جلوي آنها حركت كنيم تا در چاه نيفتند! ما چراغيم، چراغ راهنما كه نيستيم!

هفتم- لازم نيست همه چيز را بدانيد!
بچه هميشه بچه است،حتي اگر 25-20 ساله هم باشد! و البته لازم نيست بچه همه چيز را بداند. بالاخره بزرگي گفته‌اند، كوچكي گفته‌اند، شرم و حيايي بايد باشد و به اصطلاح سياسي‌ها، خط قرمزهايي وجود دارد؛ بچه كه نبايد در هر كاري دخالت كند و نبايد از هر چيزي سر در بياورد.
بچه هيچ وقت نبايد فكر كند بيشتر از پدر و مادر و معلمان چيزي مي‌داند و اگر هم واقعاً اين جوري باشد نبايد به روي مباركش بياورد. البته ما آن‌قدر زرنگ و زمان‌شناس هستيم كه بدانيم بچه‌هاي امروزي چيزهاي زيادي مي‌دانندكاريش نمي‌توان كرد، فقط مهم اين است كه طرفين به روي هم نياوريم كه چه خبر است!
بايد حريم‌ها حفظ شوند و بچه‌ها اطلاعات و دانسته‌هاي محرمانه خود را توي دل‌شان نگه‌ دارند و بزرگترها هم انگار نه انگار كه بويي برده‌اند، خود را به كوچه علي‌چپ بزنند كه ما مي‌دانيم كه شما بچه‌‌هاي با ادب و مثبت چيزي نمي‌دانيد!

هشتم- بچه بايد مايه افتخار باشد
بچه بايد مايه افتخار والدين و مدرسه باشد. اين همه زحمت براي بچه‌ها مي‌كشيم كه چي؟ بچه به درد روزهايي مي‌خورد كه آدم جايي بخواهد پز بدهد و افتخارات و شاهكارهاي زندگي‌اش را بيان كند. چه بهتر كه سوژه اين افتخارسرايي بچه آدم باشد كه از گوشت و خون ماست و بالاخره يك جورهايي مال خودمان است!
البته بر كسي پوشيده نيست كه ضعف‌ها و شكست‌هاي بچه‌ها محصول بي‌عرضگي و تنبلي خود آنهاست و قوت‌ها و پيروزي‌هاي‌شان نتيجه تلاش‌هاي شبانه‌روزي والدين و معلماني بزرگ است، يعني خود ما!

نهم- به بچه ها محبت كنيد
محبت نقش مهمي در رشد و شكل‌گيري شخصيت‌ بچه‌ها دارد؛ البته محبت حد و حدود و معيارهايي دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد. محبت موضوعي دلبخواهي است و به حال و حوصله والدين عزيز و معلمان گرامي بستگي دارد.اتفاقاً خيلي مهم است كه محبت رويه‌اي ثابت نداشته باشد چون در اين صورت بچه پررو مي‌شود و توقعاتش بالا مي‌رود. ثانياً اندازه و معيار محبت دست خود ماست.
يك زماني آن قدر محبت مي‌كنيم كه بچه از محبت اشباع شود و براي حفظ تعادل، زماني هم آن‌قدر محل نمي‌گذاريم و بي‌اعتنايي مي‌كنيم كه بچه بفهمد تحفه‌اي نيست! براي كاركردهاي مؤثرتر تربيتي، لازم نيست محبت هميشه راستكي باشد مي‌توان ادا و اطوار محبت را در آورد و به اصطلاح محبت را به صورت نمايشي اجرا كرد.

دهم- امكانات لازم را فراهم كنيد
بديهي و آشكار است كه اگر امكانات نباشد چه مي‌شود. در جهت تحكيم اصول قبلي، لازم است والدين عزيز امكانات را فراهم كنند و كاري به كارهاي ديگر نداشته باشند. شما كيف، كفش، كامپيوتر، اسكيت و تلفن همراه و چيزهاي ديگر را به هر نحوي كه مي‌توانيد براي فرزندتان بخريد تا اول عقده‌اي بار نيايد، دوم- وظيفه والديني را به خوبي ايفا كنيد؛ سوم- سر بچه گرم شود؛ چهارم- مزاحمت‌تان نشود؛ پنجم- اگر لازم شد زحمات‌تان را به رخش بكشيد و توي سرش بكوبيد؛ ششم- در موقعيت‌هاي لازم پز بدهيد چه‌ها كه براي فرزندتان نكرده‌ايد... باز هم بگوييم؟

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 1 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

چگونه مي توان فرزندان را به انجام تکاليف درسي تشويق کرد
چگونه مي توان فرزندان را به انجام تکاليف درسي تشويق کرد

 

 

۱- تکاليف درسي بايد در محيط مطالعه مناسب انجام شود
فرزندان براي انجام تکاليف درسي بايد داراي محيطي آرام باشند ، آنان نمي توانند تکاليف خود را در جلوي تلويزيون يا هنگامي که با تلفن صحبت مي کنند انجام دهند ، يا در صورتي که توسط خواهر يا برادر خود مورد آزار قرار مي گيرند نمي توانند تکليف خود را انجام دهند .
• محل انجام تکاليف بايد داراي نور کافي باشد .
• از حواس پرتي کودک هنگام انجام تکاليف درسي خودداري کنيد چون براي تمرکز حواس وقت لازم است .
• محل کار فرزندتان را به آنچه براي انجام تکاليف نياز دارد تجهيز کنيد تا براي پيدا کردن وسايل مورد نيازش لازم نباشد دست از کار بکشد . وسايل مورد نياز مثل مداد - خودکار - مداد تراش - نوار چسب - قيچي - خط کش - گونيا - پرگار - کاغذ يادداشت - کاغذ چک نويس - فرهنگ لغت - تقويم روميزي .
۲ - تکليف درسي بايد به موقع انجام شود :
انجام تکاليف مدرسه بيشترين جروبحث بين والدين و فرزندان مي باشد و درگير شدن شما در اين برنامه ريزي جهت انجام تکاليف بسيار مهم است و کودک بايد در انجام کارهاي درسي و غيردرسي نظم پيدا کند .
• زمان انجام تکاليف درسي يک زمان از پيش برنامه ريزي شده و اختصاصي است که در طول آن زمان فرزندتان بايد تکاليف خود را انجام دهد و بايد درک کند که در اين زمان بازي کردن ، صحبت با ديگران ، تماشاي تلويزيون را خاتمه دهد و به محل انجام تکاليف برود .
• برنامه ريزي روزانه براي طول هفته نوشته شود ؛ که در کودکان زير کلاس سوم ، والدين اين کار را انجام داده و براي کودکان کلاس سوم تا دوم راهنمايي با همکاري والدين و خود کودک و از دوم راهنمايي تا آخر دبيرستان خود محصل بايد زمان برنامه ريزي ها را مشخص کند .
• بهترين زمان را به انجام تکاليف اختصاص دهيد .
• براي کودکاني که تکاليف را سريع و بي توجه انجام مي دهند زمان اجباري انجام تکاليف را مشخص کنيد و در صورت امکان تکليف را ارزيابي کنيد . بدين طريق بچه درمي يابد که اگر تکليف را غيرمسؤولانه انجام دهد به او وقت آزاد جايزه داده نخواهد شد .
• شاگردان بزرگتر را تشويق کنيد تا از برنامه ريزي هفتگي استفاده کنند .
• به کودک ياد دهيد هر وقت به وي تکليف داده مي شود ، بايد آن را با دقت يادداشت کند تا بتواند آن را صحيح انجام دهد .
۳ - بچه ها بايد تکاليف درسي را خودشان انجام دهند .
والدين با انجام دادن تکليف درسي فرزندان ، اين باور را در او تأييد مي کنند که او خودش نمي تواند کارش را انجام دهد .
بهترين کمکي که مي توانيد به فرزندتان بکنيد اين است که او را تشويق کنيد تا خودش تکاليفش را انجام دهد .
• به فرزندانتان بگوييد که از آنها انتظار داريد : تکاليفشان را خودشان انجام دهند . هر چند اين تکاليف مشکل است ولي اگر کمکي از دستمان بربيايد کوتاهي نمي کنيم .
• هر چه کودک بزرگتر مي شود و به کلاس بالاتر مي رود ميزان استقلال فردي انجام تکاليف درسي را بيشتر کنيد .
• نظارت بر حسن انجام تکليف را داشته باشند .
• به فرزند خود دلگرمي بدهيد که مي تواند بصورت غيروابسته و مستقل عمل کند .
۴ - برانگيختن فرزندان در جهت انجام دادن کارشان به بهترين وجه :
کليه بچه ها به تحسين اهميت مي دهند ، تحسين به ويژه براي بچه هاييکه به سختي برانگيخته مي شوند ،‌ اهميت دارد . به خاطر داشته باشيد که تحسين شما مي تواند در ايجاد احترام به خود ، در فرزندان و نيز در کمک به آنها در کسب رفتارهاي مناسب در زمينه انجام تکاليف اثر زيادي داشته باشد .
• تلاش هاي فرزندانتان را بطور مستمر تحسين کنيد . مثل : « از اينکه تکليف درسي ات را هر روز به موقع شروع مي کني خوشحالم » و « من واقعاً از اينکه تو ديگر تکاليف درسي ات را بدون کمک به ديگران انجام مي دهي خوشحالم . آفرين » . « از اينکه توانسته اي غلط املائي را کمتر کني خوشحالم چقدر زحمت مي کشي » .
• به خاطر داشته باشيدکه در آغوش گرفتن يا دستي به شانه زدن ، اثر پيام شما را افزايش خواهد داد .
• از تشويقهاي مورد علاقه کودکان جهت افزايش انگيزه در انجام تکاليف استفاده کنيد . مثل پارک رفتن و مهماني رفتن .
• از روش « فرفره » نيز مي توان براي تعيين تشويقها استفاده کرد بدين شکل که روي يک فرفره جوايز مورد علاقه کودک را مي نويسيد و هر وقت از انجام تکاليف وي راضي بوديد يکبار فرفره را بچرخانيد تا يک جايزه مشخص گردد . ( نوع جوايز را مکرر تغيير دهيد ) . از تشويقهاي ساده استفاده کنيد مثل انتخاب نهار - ديدن برنامه کودک و شکلات - تنقلات و غيره .
• حداقل زمان لازم براي بدست آوردن جايزه براي کودکان ابتدايي سه تا پنج روز ، براي راهنمايي يک تا دو هفته و براي بچه هاي دبيرستان دو تا چهار هفته است بدين صورت که يک جدول يا مربع مشخص کنيد . هر موقع که تکليف انجام گرفت يک مربع را پدر يا مادر امضاء کند و هر موقع به ۱۰ مربع رسيد يک جايزه بستگي به سن کودک براي وي در نظر بگيريد .
۵ - اگر فرزندانتان تکاليف درسي شان را انجام نمي دهند با آنها ارتباطي قاطعانه برقرارکنيد :
• مشاجره با فرزندانتان موقعيتي است که بردي به همراه ندارد . صحبتهاي خصمانه فقط فرزندانتان را تحقير مي کند . اين صحبتها اعتماد به نفس آنها را ضايع مي کند ، داد و بيداد کردن با فرزند در واقع عصبانيت و عدم کارايي شما را نشان مي دهد و نه قدرتتان را ، و در نهايت باعث مي شود که اصلاً به حرفهاي شما توجه نکند .
• بخاطر داشته باشيد که شما در موضع قدرت قرار داريد و بايد قاطعانه انتظارتان را مطرح کنيد و مجبور نيستيد مشاجره کنيد .
• به فرزندانتان روشن و قاطع بگوييد که انتظار داريد آنها تکاليف درسي شان را مسؤولانه انجام دهند :
• با هر يک از بچه هايتان به تنهايي بنشينيد . درست به چشمانش نگاه کنيد ، انتظاراتان را آرام و قاطع بيان کنيد « در اين خانه مهمترين مسئوليت تو اين است که تکاليف درسي ات را انجام دهي . ديگر نبايد در اين مورد جر و بحثي باشد و بايد تکاليف را بدون کمک به ديگران انجام دهي . تو بايد تکاليفت را در زمان انجام تکاليف روزانه ، و در حد توانت به بهترين وجه انجام دهي » .
• با فرزندانتان مشاجره نکنيد و درخواست خود را مکرر و با قاطيت تکرار کنيد : در برابر هر بهانه اي که فرزند براي انجام ندادن تکاليف مي آورد درخواست خود را قاطعانه تکرار کنيد .
۶ - با عمل خود از گفتارتان پشتيباني کنيد :
در برخورد با فرزندانتان ، موضع خود را حفظ کنيد . آنها بايد بفهمند که شما مشاجره نخواهيد کرد . زد و خورد نخواهيد کرد و اينکه شاهد انجام تکاليف درسي آنها خواهيد بود . بايد مثل پدر يا مادر قدرتمند با صبر و حوصله با فرزندتان ارتباط برقرار کنيد و از او بخواهيد که هيچ کار ديگري نبايد بر انجام تکاليف درسي اش پيشي بگيرد . ايستادگي شما به نفع فرزندتان است .
• به فرزندتان بگوييد که انتخاب با اوست اگر علاقمند است که از امتيازات روزانه مثل تلويزيون تماشا کردن ، بيرون رفتن ، تلفن به دوستان و غيره استفاده کند اول بايد تکاليفش را انجام دهد و قبل از اتمام کامل تکاليف نمي تواند از پشت ميز خارج شود .
• از تهديدهاي بي معنا که عملي نيستند خودداري کنيد : مثل « خودت مي داني اگر تکليفت را انجام ندهي چه مي شود ، اگر به کارهايت نپردازي تنبيه خواهي شد ، تو را سر جايت مي نشانم » .
• بر روي خواسته هايتان پافشاري کنيد و مصالحه نکنيد هر چند کودک با ترفندهاي خود حس ترحم شما را برانگيزد .
• بعضي کودکان با گريه کردن و اظهار عجز نمودن ، عصبانيت و داد و بيداد کردن و يا با اظهار بي تفاوتي نسبت به خواسته شما واکنش نشان مي دهند شما با صبر و آرامش و بدون عصبانيت روي درخواست خود پايدار باشيد . عصبانيت شما نشان از عقب نشيني شما دارد .
۷ - معلمين بايد هميار شما در مدرسه باشند
تکليف درسي حلقه ارتباطي بين خانه و مدرسه است . در مواردي مشکلات تکليف درسي فرزندانتان را مي توان با يک تلاش هماهنگ شده بين شما و معلم او حل کرد .
معلمان خوب علاقمندند تا از مشکلات شاگردانشان اطلاع داشته باشند و نمي خواهند بي خبر باقي بمانند . معلمان نظرات شما را با اشتياق مي پذيرند و از تبادل اطلاعات و ايده ها استقبال مي کنند .
• اگر کودک تکاليف درسي اش را انجام ندهد با معلم او تماس بگيريد . ممکن است کودک در کلاس درس ناتواني در يادگيري يا حواس پرتي داشته باشد .
• اگر فرزندتان تکاليف درسي اش را به منزل نمي آورد با معملش تماس بگيريد . از معلمان فرزندتان خواهش کنيد که کليه تکاليف درسي را در يک جدول با تاريخ براي شما بنويسند .
• اگر فرزندتان تکاليف درسي اش را به اتمام نمي رساند با معلمش تماس بگيريد و با وي مشورت کنيد .
• اگر فرزندتان تکاليف درسي اش را سر هم بندي مي کند يا در انجام تکاليفش عادتهاي نادرستي دارد ، با معلمش تماس بگيريد . کودک بايد مطمئن شود که شما با معلمش هماهنگ هستيد و معلم از شما خواسته که در اين زمينه به وي کمک کنيد .
۸ - مهارتهاي مطالعه :
الف ) نکاتي در مورد خواندن
• يکي از مهمترين کارهايي که ميتوانيد انجام دهيد تا فرزندانتان را به خواندن تشويق کنيد آن است که خود شما هم اهل مطالعه باشيد . وقتي بچه ها در حالتي بزرگ شوند که ببينند والدينشان از مطالعه لذت مي برند ، آنها هم بطور طبيعي در اين زمينه کنجکاويهايي نشان مي دهند . بهمين دليل مواد خواندني و کتابخانه همچون وسايل ديگر مثل تلويزيون بايد در منزل شما وجود داشته باشد و محيط مناسب مطالعه را فراهم کنيد .
• از زماني که فرزندتان کوچک است براي وي کتاب خواندن را شروع کنيد و تا زماني که ميل دارد اين کار را ادامه دهيد .
• وقتي فرزندتان با صداي بلند چيزي را مي خواند به آنها گوش کنيد . اين کار براي وي لذت بخش است و مهارتهاي خواندن را تقويت مي کند .
• بصورت منظم با فرزندانتان به کتابخانه سري بزنيد . در آنجا کتابهاي خواندني بسياري براي تمام گروههاي سني وجود دراد . براي وي کارت عضويت کتابخانه تهيه کنيد تا وي بتواند مستقلاْ از کتابخانه استفاده کند .
• براي کودک يک کتابخانه مخصوص خودش تهيه کنيد تا کتابهايش را در آن نگهداري کند .
• براي فرزندان آبونمان يک مجله در سن خودش و به آنچه علاقه دارد هديه کنيد .
• تلويزيون را خاموش کنيد و با هم به مطالعه بپردازيد . يک ساعت مطالعه پاياني خوشايند و آرامبخشي براي يک روز کاري است .
ب ) خوب خواندن :
خوب خواندن شيوه اي است که به فرزندتان کمک مي کند تا به وسيله افزايش مهارتهاي درک مطالب نوشته شده و مطالب شنيداري ، کتابخوان هاي بهتري شوند . يک جلسه خوب خواندن فقط حدود پانزده دقيقه طول مي کشد .
• براي فرزندتان به مدت پنج دقيقه با صداي بلند کتاب بخوانيد و کلمات را با دقت و به روشني تلفظ کنيد .
• وقتي فرزندتان کتاب مي خواند به او گوش کنيد . از فرزند بخواهيد که ادامه همان کتاب را با صداي بلند بخواند .
• به وي يادآوري کنيد بصورت شمرده و داراي معنا بخواند ، اگر لغتي را اشتباه ادا کند اورا متوقف نکنيد . آن را يادداشت کرده و بعداً تذکر دهيد .
• در مورد آنچه که کودک خواند ، از او سئوالهايي بپرسيد ، گوش کردن و خواندن او را آزمايش کنيد . در مورد پاسخ هايش با او صحبت کنيد و نظرتان را در مورد پاسخ ها بيان کنيد . روش خوب خواندن و پرورش مهارتهاي خواندن يک روش سرگرم کننده اي براي مطالعه جمعي است . از مطالبي که مورد علاقه کودک است شروع کنيد .
ج ) نکاتي در مورد آماده شدن براي ديکته نويسي :
• از فرزندتان بخواهيد که لغات جديد درسي را روي يک کارت بنويسد .
• لغات را بدقت نگاه کند و بخواند .
• کارت را پشت رو بگذارد و با صداي بلند بخواند و برگرداند که ببيند درست خوانده يا خير .
• لغات را در يک جمله بکار ببرد .
• بعد آن لغات را به فرزندتان ديکته بگوييد ، وقت کافي در اختيارش قرار دهيد تا کلمات را بنويسد .
• لغات غلط نوشته را جدا روي يک کارت ديگر بنويسد تا چندين بار آنها را تمرين کند .
• يک روش جالب استفاده از ضبط صوت است که کودک لغات را بطور صحيح مي خواند و هجي مي کند بعد نوار را از اول بگذارد و خودش ديکته بنويسد .
د ) چگونه مي توان به برنامه ريزي بلند مدت مطالب غيردرسي کمک کرد :
علاوه بر تکاليف درسي متداول روزانه ، به بچه ها تکاليف درسي بلند مدت مثل گزارش نويسي ، خلاصه کردن کتاب و آماده شدن براي امتحان هم واگذار مي شود . اين تکاليف بلند مدت معمولاً بچه ها را سردرگم مي کند و نمي دانند که وقتشان را چگونه تنظيم کنند .
• تکليف را به گامهاي ساده تر تقسيم کنيد و مراحل و تاريخهاي تکميل هر يک را روي برگ برنامه ريزي بلند مدت بنويسيد .
• ميزان دخالت شما در کمک به فرزندانتان براي سازمان دادن برنامه هاي بلند مدت ، به سن آنها و درجه موفقيتشان در انجام کار به صورت مستقل بستگي دارد .
• گام هاي نوشتن يک گزارش را مشخص کنيد :
گام ۱ - موضوع مناسب انتخاب کنيد .
گام ۲ - در جهت کشف موضوعات مختلف درباره آن مطلب از منابع مختلف استفاده کنيد .
گام ۳ - تعيين کنيد به چه سئوالهايي درباره موضوع مورد نظرتان بايد پاسخ دهيد .
گام ۴ - در زمينه موضوع يادداشتهايي تهيه کنيد .
گام ۵ - خلاصه اي از رئوس مطالب گزارش تهيه کنيد .
گام ۶ - در مورد موضوع يک پيش نويس تهيه کنيد . ميزان دقت آن را کنترل کنيد و تصحيحات لازم را انجام دهيد .
گام ۷ - نسخه نهايي گزارش را بنويسيد .
هـ ) چگونه به فرزندتان کمک کنيد تا براي امتحان درس بخواند .
قسمت اول : قبل از آنکه فرزندتان درس خواندن را شروع کند
به وي برنامه ريزي را آموزش دهيد .
گام ۱ - تعيين کنيد که امتحان شامل چه موادي است . مثل فصلهايي از کتاب ، يادداشتهاي کلاس ، تکاليف گذشته ، امتحانات يا آزمايشهاي کوتاه در گذشته .
گام ۲ - تمام موادي را که بايد مطالعه شوند سازمان دهيد .
گام ۳ - برنامه ريزي زماني را براي هر مورد از موادي که بايد مطالعه شود انجام دهيد مثلاً براي هر فصل چند ساعت مطالعه بايد مشخص گردد .
قسمت دوم : چگونه کتاب درسي را مطالعه کنيم .
گام ۱ - فصل را بصورت اجمالي مرور کنيد : اين مرحله شامل عناوين ، کليه عکسها ، جدولها و نمودارها ، سئوالهايي که در هر فصل آمده و خلاصه آن فصل را بخوانند .
گام ۲ - دوباره تمام فصل را بطور کامل بخوانيد و هنگام مطالعه مطالب مهم را يادداشت و خلاصه برداري کنيد .
گام ۳ - فصل را دوره کنيد و يادداشتها را دوباره نگاه کنيد و سئوالات آخر درس را جواب دهيد .
گام ۴ - تکاليف درسي و يادداشتهاي کلاس را دوره کنيد .
گام ۵ - سئوالهاي مربوط به درس و آزمايشها و امتحانهاي گذشته را دوره کنيد .
گام ۶ - نمونه سئوالهاي امتحاني را تهيه و مطالعه کنيد .

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 75 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

 

نام استاد:سرکار خانم فقیه آراممقدمه 

آموزش  وپرورش کلید فتح آینده است وتنها مرکبی  است که د رهیات آیندهای روشن وپرامید است . هر گاه می  خواهید فردا ها را ببینید کافی است به طور عمیق به مدرسه  بنگرید . مردان و زنان  فردا  آنجا  هستند وآنهایند که کلید فتح آتنده را دوست دارند .

 

در این میان  مدرسه بیشترین سهم را بر عهده دارد و سرانجام این  مسئولیت خطیر  به عهده ی مسلمین واگذار  می شود و آنها هستند که باید  بتوانند دانش آموزان را به درستی  تربیت و آنان را انسانهای  سالم ، خلاق ،متعال ورشد یافته بار آورند . از مسائل مهمی که همواره آموزش وپرورش بوده است تکلیف شباست .

 

 

تکلیف شب از جمله مسائل مهم درامرآموزش و فرایند تعلیم وتربیت است ،با توجه به این ضرورت وحسا سیتی  که این موضوع در امر یاد گیری و آموزش دارد ،متا سفا نه در کتب درسی مراکز تربیت معلم و دانشکدم های علوم تربیتی کمتر به آن توجه شده است . در این زمینه تعداد مقالا ت وتحقیقات کمتر است .

 هریس کویر تکلیف شب را چنین  تعریف  می کند : وظیفه ای که توسط معلمان برای دانش آموزان معین مکنند تا ساعتی  خارج از مدرسه توسط دانش آموز انخام گیرد . در مورد تکلیف شب نظرات  متعد د و متفاوت است . عده ای آن را عامل غعالیت تمرین و تثبت خلاقیت آموزشی  تلقی کرده و گروهی  عامل تضاد  والدین و تزلزل خانواده ودستهای راه افراط را پی گرفته اند وآنرا در عصر کامپیوتر به  شکل یک هیولای تربیتی می بینند که ضایع کننده ی تما یلات ،رغبتها و استدادهاست .

 

تنبلی در نوشتن تکلیف ،موضوعی است در بین اکثر دانش آموزان وجود دارد . این یک واقیت است که هیچ کس حتی  شما هم نمی توانید به همه ی کار هایی که باید انجام  دهید برسید وآنرا تمام کنید برا ی همین ضروری است که  هنگامی  که در انجام بعضی از کارها تنبلی کنید . یکی از دلایل  تنبلی در انجام کارها ی بزگ ومهم آن است که هنگامی  که برای اولین بار با آنها مواجه می شویم بسیار  بزرگ وسخت به نظر می رسند .

 

از دیگر عواملی که نقش بسیار مهمی در ایجاد  تنبلی دانش آموزان دارد ،خانواده و کبفیت  مناسبات این واحدکوچک اجتماعی است . وحدت موجود در ارتباط اولیاء یا عکس ،ناسازگاری پدر ومادر و همچنین نا هماهنگی بین سلیقه و رفتارهای تربیتی پدر ومادر واحساس ایمنی  کودک تاثیر می گذارد . همچنین سلامت  حواس کودک عامل مهمی در سازش یا ناسازگاری  محیط  محسوس می ششود . عامل دیگر  ضعف ونا توانی کم حوصله است و تنبلی می کند ،از دیگر مواردی که باید در این زمینه  مورد  توجه قرار  گیرد  نبارهای بدنی شامل آب ،غذا و استراحت و.... است . از دانش آموزانی که شبها  استراحت  کافی و مناسبی در یافت نمی دارند نباید  انتظار داشت که منظم و سر وقت تکاایف درسی خود را تمام و کمال در اختیار  معلم قرار دهد.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 1 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (0)

ترس از مدرسه یکی از اختلال های روانی شایع در دوران مدرسه است که در کودکان دبستانی بیشتر دیده می شود. بسیاری از کودکان هنگام جدا شدن از والدین ناراحت می شوند به خصوص در خانواده هایی که حمایت افراطی از کودک انجام می شود. حمایت افراطی این پیام را به کودک می دهد: «محیط خطرناک است و تو ناتوانی!»

 

 

برخی کودکان هنگام جدا شدن از مادر اضطراب بسیار شدیدی پیدا می کنند. گاهی کودک در خانه هم مانند سایه مادرش را دنبال می کند تا به این وسیله بر اضطراب خود غلبه کند. چنین کودکانی به جدا شدن از مادر و خانه، تمایلی نشان نمی دهند چون به شدت به مادر وابسته اند. اضطراب جدایی به صورت های گوناگون مانند بی اشتهایی، دردهای?شکمی، حالت تهوع، مشکلات خواب، سردرد و کابوس های شبانه خود را نشان می دهد.

 

در صورت بروز علایم اضطراب جدایی در نوجوانان، باید بررسی و درمان جد ی تر باشد زیرا در برخی موارد علایم اولیه افسردگی نوجوانان همین اضطراب جدایی است.

 

 

علل هراس از مدرسه

 

کودک به جزییات همه قوانین و مقررات مدرسه واقف نیست و تهدید و ترساندن او می تواند مشکل آفرین باشد بنابراین هرگز به او نگویید: «اگر غذا نخوری به معلمتان خواهم گفت.»

 

هراس از مدرسه، ترس شدیدی است که فقط در مورد مدرسه وجود دارد و کودک در مکان های دیگر می تواند دوری از مادر را تحمل کند. این ترس می تواند از بخش خاصی از مدرسه، عملکرد تحصیلی یا محیط مدرسه یا در اثر تجربه اتفاق های ناخوشایند، مانند آزاردیدن از دوستان در مدرسه یا مشکلاتی در مسیر خانه تا مدرسه باشد. در این موارد پی بردن به علت هراس، برای اقدام های درمانی ضروری است.

 

 

راه حل هراس از مدرسه

 

برای اینکه ترس فرزندمان را از درس و مدرسه از بین ببریم، می توانیم از روش های زیر کمک بگیریم:

 

۱. برخورد مناسب با کودک در منزل: چنین کودکانی به نظر دیگران در مورد خود حساس هستند، از سرزنش و مقایسه و تحقیر فرزندتان برای رفتارهایی که دارد پرهیز کنید. دوست داشتن او را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و وقتی از مدرسه رفتن اجتناب می کند، پیام های هیجانی مانند «من دیگر مادرت نیستم»، به او ندهید و مساله را شخصی نکنید. کودک نباید حس کند برای خوشحالی مادر باید به مدرسه برود. دلیل مدرسه رفتن را برای کودک می توان یک قانون اجتماعی بیان کرد. روابط خانوادگی نیز باید اصلاح شود. لازم است که با همسرتان در مورد لزوم حضور کودک در مدرسه، همسو باشید.

 

۲. معرفی تجربه جدیدی به نام مدرسه رفتن: پیش از شروع مدرسه، حتی هنگام ثبت نام، کودک را با خود به مدرسه ببرید. فضای داخل مدرسه را به او نشان دهید و مربی و ناظم مدرسه را معرفی کنید تا آمادگی و آشنایی لازم را به دست بیاورد. در مواردی که کودک از محیط فیزیکی مدرسه وحشت دارد، گذراندن ساعت هایی لذت بخش در مدرسه می تواند به کاهش ترس او کمک کند، پس در روز تعطیل ساعتی را در مدرسه با بازی با او بگذرانید و اجازه دهید نقاط مختلف را جستجو کند و به ایمن بودن محیط پی ببرد. خاطره های خوب و شاد مدرسه تان را برایش بازگو کنید. با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن! صحبت نکنید. با آرامش کودکان را به مدرسه بفرستید و از تاکید و سفارش های مختلف بپرهیزید. توجه داشته باشید که اضطراب والدین به فرزندان منتقل می شود. اگر کودک را خودتان به مدرسه می برید، بهتر است برای تغییر شرایط مراقب دیگر که اغلب پدر است، این وظیفه را به عهده بگیرد.

 

۳. وقتی کودک در مدرسه است: به او توانایی مراقبت از خود در مدرسه را بیاموزید، مثلا چگونه می تواند در مدرسه به تنهایی به دستشویی برود. باید بررسی کنید کودک در مدرسه مشکلی نداشته باشد و مورد آزار دیگران قرار نگیرد. آسان جلوه?دادن مقررات مدرسه و وجود مربی ای که ارتباط خوبی با کودک برقرار کند به آسان شدن حضور او در مدرسه کمک می کند. عوامل ناراحت کننده مانند تنبیه و توبیخ در مدرسه را باید از بین برد. کودک نباید به علت گریه کردن تمسخر شود و مربیان مدرسه نباید او را به علت گریه کردن به خانه بفرستند. حتی اگر کودک سردرد و سایر علایم اضطراب را نشان داد، باید به مدرسه برود زیرا در این صورت به تدریج علایم فروکش خواهدکرد. اگر اجازه دهید در منزل بماند به احتمال قوی علایمش تثبیت خواهند شد اما لازم است مدیر و معلم را در جریان وضعیت او قرار دهید چون این کودکان به توجه خاص نیاز دارند. داشتن مهارت ارتباطی مناسب و دوست یابی باعث کسب تجربه های مثبت وی می شود. با دادن مسوولیت اجتماعی به کودک کمک کنید بتواند بهتر ارتباط برقرار کند و نیازهایش را بیان کند. داشتن مسوولیتی در کلاس درس حضور او را در مدرسه هدفمند خواهد کرد.

 

۴. وقتی کودک از مدرسه برمی گردد: وقتی کودک از مدرسه به منزل برمی گردد، حتما باید یکی از اعضای خانواده در کنار او باشد. پس از انجام تکالیف و درس خواندن، اجازه دهید اوقات فراغت، بازی و استراحت داشته باشد. او می تواند در بازی دلیل ترسش از مدرسه را از زبان عروسکش بیان کند و دانستن این علت به حل مشکل وی کمک خواهدکرد. اجازه دهید کودک درباره احساسش در مورد مدرسه صحبت کند. برخی والدین تحمل دیدن احساسات منفی مثل ناراحتی و اضطراب را در فرزندشان ندارند و اجازه بیان آن را به فرزندشان نمی دهند در حالی که کودکان به دلیل قدرت کمتر تحمل استرس، ممکن است این علایم را بیشتر نشان دهند. از مدرسه برای ترساندن و تنبیه استفاده نکنید. مثلا نگویید: «اگر درس نخوانی، به معلمت می گویم.» کودک را برای مدرسه رفتن تشویق کنید و اگر در خانه ماند، اجازه بازی و تماشای تلویزیون را در ساعت هایی که باید در مدرسه باشد، به وی ندهید و ضمنا خود را از گرفتن مشورت بی نیاز نبینید.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 3 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

بهترین شیوه تربیت فرزند

آن گاه، زنی که کودکی در آغوش داشت، گفت" با ما درباره فرزندان سخن بگو". و او گفت : فرزندانتان، فرزندان شما نیستند. آنها به وسیله شما به دنیا می آیند، اما نه از شما و با آنکه با شما هستند، اما متعلق به شما نیستند. شما می توانید عشق و محبت خود را به آنها بدهید، اما نمی توانید افکار خود را به آنها بدهید. شما می توانید جسم آنها را در خانه زندانی کنید، اما روحشان را هرگز. بیهوده سعی نکنید آنها را مثل خود بسازید، زیرا زندگی به گذشته برنمی گردد و از اقامت در خانه دیروز لذت نمی برد.           خلیل جبران

امروزه مهم ترین موضوعی که اکثر والدین با آن مواجه هستند این است که چگونه باید کودک خود را پرورش دهند تا کودک آنها علاوه بر رشد جسمی و شناختی به رشد رفتاری و اجتماعی درست نیز دست یابد. گاهی همین مسئله باعث می شود که کودک مبتلا به اختلال رفتاری گردد و آن زمان است که کار برای والدین سخت می شود و آنها برای اینکه در موقعیتهایی که باعث خجالتشان می شود قرار نگیرند سعی می کنند روابط اجتماعی خود را محدود نمایند. این امر نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه باعث بیشتر شدن مشکل می شود زیرا هم کودک آنها اختلال رفتاری دارد و هم نحوه ایجاد ارتباط اجتماعی مناسب را نیاموزد.

سعی کنیم با بکارگیری شیوه های درست تربیت، رشد خلاقیت و رشد شناختی و اجتماعی کودکانمان را تسهیل نماییم.

تربیت عبارتست از پرورش دادن. یعنی استعدادهای درونی ای را که در فرد به صورت بالقوه وجود دارد به فعل رساندن و باعث رشد آنها شدن تا به مرحله کمال برسد. تربیت باید تابع و پیرو فطرت آدمی باشد. یعنی باید ابتدا خوب فرد و استعدادهایش را شناخت و آنها را رشد داد.

در زمینه تربیت باید به یک نکته توجه شود و آن این است که با ترساندن و تهدید و در کل به زور نمی توان فرد را پرورش داد. به قول راسل تربیت مبتنی بر ترس تربیتی خرس مابانه است(همان طور که خرس را در یک سیرک با تنبیه و سوزاندن کف پا تربیت می کنند) که نه تنها باعث ظهور و رشد استعدادها نمی شود بلکه خلاقیت را در فرد از بین برده و انگیزه اش را برای یادگیری از دست می دهد.

چندین نگرش به تربیت فرزند در خانواده ها وجود دارد که به طور کلی به سه دسته تقسیم می شوند.  شیوه مستبدانه، سهل گیرانه، قاطع.

در شیوه مستبدانه معمولاً فقط یک نفر( پدر یا مادر) تصمیم می گیرد و به نظرات و خواسته های دیگران توجهی نمی شود در این شیوه هر کاری غیر از قوانین تنبیه در پی دارد و معمولاً فردیت و خواسته های افراد خانواده اهمیتی ندارد. روش دیگر روش سهل گیرانه است که در این روش والدین نظارت کافی بر رفتار و عملکرد اعضای خانواده و فرزندان ندارند و معمولاًهر کس هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد.

اما بهترین نوع فرزند پروری روش قاطع است. در این روش همه اعضای خانواده در تعامل دائم با همدیگر هستند. اگر قرار باشد تصمیمی گرفته شود همه نظر می دهند اما در نهایت این رهبر خانواده است که نظر نهایی را می دهد. در این خانواده علاوه بر اینکه فردیت افراد مورد احترام است در عین حال به نظرات همدیگر اهمیت می دهند و معمولاً تصمیمی که گرفته می شود مورد قبول اکثریت افراد است. در این نوع خانواده به پرورش همه جانبه کودک توجه می شود.

هر کدام از این روشها باعث شکل گیری خصوصیات متفاوتی می شود. مثللاً فرزندان خانواده های قاطع متکی به خود و علاقمند به پیشرفت هستندو از روحیه همکاری بالایی برخوردار بوده و از لحاظ اجتماعی مسئولیت پذیرند. اما فرزندان والدین مستبد غالباً بی هدفند و نوسان خلقی دارند(باوم ریند).

گاهی افراد به اشتباه فکر می کنند با ترساندن کودک می توان وی را هدایت نمود، اما نکته مهم این است که این روش تازمانی موثر است که شما به عنوان عامل تنبیه گر حضور داشته باشید و در مواردی که شما حضور ندارید فرزندان آن عمل را دوباره و چه بسا بدتر از قبل تکرار می کند.

اما در بعضی موارد لازم است کودک نتیجه رفتار بدش را ببیند حال چه باید کرد آیا نادیده گرفتن روش مناسبی است؟

زمانی که فرد کار خطائی را انجام می دهد ما به عنوان مربی و پرورش دهنده کودک باید به وی تفاوت کار بد و کار خوب را آموزش دهیم و این آموزش می تواند از ابتدای کودکی یعنی از سن 2 سال به بعد اتفاق بیافتد.

نکته مهم در شروع این است که اگر می خواهید به کودکتان یاد دهید که بین بد و خوب تفاوت بگذارد  ابتدا باید از خودتان شروع کنید و عمل بد را انجام ندهید زیرا رفتار همیشه گویا تر از اعمال هستند.

نکته دوم این است که باید صبور باشید زیرا در ابتدا کودک در مقابل تغییر مقاومت خواهد کرد و ممکن است که رفتارش شدیدتر از قبل شود.

نکته سوم اینکه اگر رفتاری بد است در همه جا بد است و نباید اینگونه باشد که در خانه بد است اما در بازار مشکلی ندارد (زیرا ما خجالت می کشیم و فقط می خواهیم زودتر خلاص شویم )پس هر چه بخواهی انجام می دهم.

 شیوه تربیتی برای هر گروه سنی بسته به رشد عقلی افراد متفاوت است. کودکان بین 2 تا 7 سال بدلیل قرار گیری در مرحله پیش عملیاتی و عملیات عینی نمی توانند به صورت انتزاعی فکر کنند. به عنوان مثال برخی از مادران زمانی که کودک کار بدی را انجام می دهد به جای اینکه خود وارد عمل شوند می گویند" بگذار بابات بیاد خونه تا بهش بگم چیکار کردی تا او به خدمتت برسه". کودک در این سن نمیتواند مفهوم این جمله را درک نماید و زمانی که بین انجام عمل بد و تنبیه فاضله می افتد کودک نمی تواند بین آنها رابطه برقرار نماید و چه بسا در آن زمانی که تنبیه می گیرد مشغول کار بدی نیست و مثلاً مشغول بازی است. یا اینکه والدین آنقدر تحمل می کنند و زمانی که کاسه صبرشان لبریز شد چنان کودک را کتک می زنند که آثارش تا مدتی روی بدن کودک باقی می مانند. در اینجا نیز کودک نمی تواند درک کند کار خوب و بد چیست، زیرا گاهی تنبیه گرفته و گاهی تشویق. و در بیشتر این موارد ما شاهد کودکانی با اختلال رفتاری هستیم که والدین دیگر نمی دانند با آنها چه کنند.

روش پیشنهادی برای آموزش بد و خوب به کودک: به جای اینکه از تنبیه فیزیکی استفاده کنید که هم برای کودک دردناک و هم برای شما مایه عذاب وجدان است، این روش را امتحان کنید؛ وقتی کودکتان کار بدی انجام می دهد او را محروم کنید. به این معنی که کودک نمی تواند فعالیت دلخواهش را انجام دهد. در کنار محروم کردن باید از محدود کردن نیز استفاده کنید. بهترین روش برای محدود کردن استفاده از یک صندلی است. صندلی را در جایی قرار دهید که محرکهای اضافی که کودک بتواند با آنها خود را مشغول نگه دارد وجود نداشته باشد. حال دست بکار شوید هرگاه کودک کار بدی اجام داد دست وی را می گیرید و روی صندلی می نشانید. توجه داشته باشید از زمانی که کودک ساکت می شود و دیگر گریه نمی کند و فریاد نمی زند به ازای هر سال سن کودک یک دقیقه وقت بگیرید. مثلاً اگر کودکتان 4 ساله است چهار دقیقه. ممکن است که کودک در شروع بخواهد از روی صندلی بلند شود شما باید روبرویش بنشینید و درحالی که با وی سرد برخورد می کنید با دست او را روی صندلی نگه می دارید. اگر زمان تمام شد و کودک دوباره عمل بد را تکرار کرد باید دوباره وی را روی صندلی برگردانید شاید در شروع مجبور باشید این کار را ده با تکرار کنید اما مطمئن باشید در کمتر از دو ماه کودک شما تفاوت بین خوب و بد را تشخیص میدهد( نکات بالا را حتماً مد نظر داشته باشید)

مهم: در طول مدتی که کودک تنبیه را دریافت می نماید به هیچ عنوان از جمله "دیگه دوستت ندارم" استفاده نکنید. شما کودکتان را دوست دارید بلکه عمل وی را نمی پسندید.

اگر کودک در وسط برنامه عذر خواهی کرد شما می توانید بپذیرید اما کودک باید تا پایان وقت روی صندلی بماند. کودکان در گرفتن نقاط ضعف والدین با هوش هستند پس با عذر خواهی صوری آنها گول نخورید.

گاهی کودکان برای بدست آوردن توجه دست به کارهای بد می زنند ، که در این صورت شما باید نسبت به رفتارشان(اگر خطرناک نیست) بی توجه باشید؛ اما زمانی که کودک مشغول کار خوبی است با هیجان زیاد به سراغش بروید و به وی توجه کنید. با این کار کودکتان می فهمد که برای گرفتن توجه لازم نیست دست به رفتار بد بزند.

به مرور که کودکان بزرگتر می شوند شما هم باید رابطه دوستانه تان را با آنها بیشتر کنید. سعی کنید وی را از خطرات موجود در جامعه و راههای مقابله با آنها آگاه نمایید. اگر فرزند شما مجهز به مهارتهای مختلف برای کنار آمدن با مسائل زندگی باشد، شما با خیالی آسوده تر آنها را به درون اجتماع می فرستید.

منابع:

مرتضی مطهری(1386). تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: انتشارات صدرا.

احدی، ح. جمهری،ف(1382). روانشناسی رشد. تهران: انتشارات پردیس.

خلیل جبران، ج(1388). پیامبر و دیوانه. ترجمه: سیمین پناهی فرد. تهران: انتشارات نیک فرجام.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 0 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)

عدد هفت، یکی از اصول تربیت
هر مرحله زندگی ،اقتضای رفتار متناسب همان مرحله را دارد،بی حکمت نیست که بزرگان گفته اند:
هفت سال اول:
در هفت سال اول زندگی، بچه باید آقایی کند، یعنی هر کار خواست برایش انجام بدهد (صبرکن نوبت تو هم می‌شود.) بعضی‌ها از بچه‌های کوچک انتظارات بزرگ دارند در حالی‌که اساساً در این دوران هنوز چیزهایی مثل حس نظم و فرمانبرداری در وجودش شکل نگرفته. بی‌جهت نگفته‌اند که چون سر و کار تو با کودک افتاد، پس زبان کودکی باید گشاد. تربیت جایش در هفت سال دوم است.
هفت سال دوم:
هفت سال دوم جای تو و او عوض می‌شود و حالا هر کاری تو بگویی برایت می‌کند. هفت سال دوم زمان تربیت و آموزش فرزند است که باید خیلی روی او سرمایه‌گذاری زیادی کنی. هم وقت بگذاری هم جدیت کنی. مبادا آن را ساده بگیری. در آینده هر چه بشود، حاصل بذری است که در این هفت سال کاشته‌ای.
هفت سال سوم:
هفت سال سوم هم می‌شود دستیارت. آن آموزش و تربیت هفت سال قبل فرزندت در این مدت کامل می‌شود. در واقع این مرحله، مرحله کار آموزشی در زندگی است پس باید به نقش خودت و او توجه کنید . حالا او وارد اجتماع می شود و شما می توانید از دیدن او لذت ببرید و به او افتخار کنید .

دنیای پاک کودک
ایا میدانید؟
ایا می دانید چرا کودکان زیبا هستند ؟ ایا می دانید چرا کودکان چروک در صورتشان نیست ؟
ایا میدانید چرا کودکان خندان تر هستند ؟ ایا میدانید چرا کودکان شیرین هستند ؟

ایا میدانید چرا کودکان هر کجا و هر چه باشند باز دوستداشتنی هستند؟

و صد ها ایای دیگر که همگی کودکان را خوب جلوه میدهد ؟

من برای سئوال هایم چند جواب دارم شما هم به من در پاسخ کمک کنید:

زیرا کودکان همه با یک زبان صحبت میکنند زبان بی زبانی!

زیرا کودکان هرگز دروغ نمی گویند!

زیرا کودکان اخم نمی کنند!

زیرا کودکان هنوز به چیزی و کسی جز طبیعت و مادر وابسته نیستند!

زیرا کودکان هنوز مذهبی ندارند که کسی بگوید این بهتر است یا ان بهتر است!

زیرا کودکان هنوز بچه ادمند و فقط از طبیعت انسانی خود پیرزی میکنند !

و زیرا ...!

روش هـای مـهـار خـشـم کـودک

کودکان ۵-۳ ساله

وقتی فرزندتان خشمگین شد، یک ظرف حباب درست کن به او بدهید. لازمه حباب درست کردن، تمرکز بر تنفس است.

تنفس آرام و شمرده، احساسات خروشان کودک را آرام می کند. به مدت چند هفته روزی یک دقیقه با فرزندتان حباب درست کنید؛ بعد از اینکه حباب درست کردن را یاد گرفت، از او بخواهید با کمک گرفتن از قوه تخیلش، حباب های متفاوتی درست کند. لطافت حباب ها و تلاش برای ساخت آنها روحیه کودک را آرام تر می کند.

چند نکته کاربردی در تربیت فرزند

محبت خود را به بچه ها صادقانه ثابت نماییم و توجه داشته باشیم که آنها فرق لوس کردن با محبت را می فهمند.

از برخوردهای خشن بپرهیزیم، حتی اگر کودک با این روش تسلیم شود. چون موقعیت را بدتر می کند و آسیب های روانی بدی را در بچه ایجاد می نماید

در مخالفت های خود با کودک ، دقت داشته باشیم که پای « نه گفتن » خود بایستیم تا کودک تصمیمات ما را جدی بگیرد. جدیت شما ، آرامش و امنیت را برای کودک به ارمغان می اورد. البته منظور ما از قاطعیت به موقع ، خشونت و دیکتاتوری در برابر فرزند نیست. به مورد زیر توجه کنید:

کودک به مادر خود قول می دهد که ابتدا تکالیف مدرسه ی خود را انجام دهد و بعد به تماشای تلویزیون بپردازد. اما بنا به دلایلی این کار را نمی کند و با شروع برنامه کودک به مادرش می گوید: « می توانم اول تلویزیون ببینم و بعد تکالیفم را انجام دهم » مادر: « نه » کودک اصرار می کند و سر انجام مادر را راضی می کند. چنین والدینی باید بدانند که عدم قاطعیت آنها در تصمیماتشان و کوتاه آمدن در برابر اصرار و گریه های کودک ، باعث می شود که فرزند در کارهایش سست شده و این برداشت را کند که اگر هم کم کاری کند ، ضرری به او وارد نمی شود ، چون با اصرار می تواند کار غلط خود را بپوشاند.

اما در طرف مقابل ، اگر والدین روی حرف خود قاطعانه بایستند ، فرزندشان در می باید که برای رسیدن به خواسته هایش ، حتماْ باید کارهایش را به موقع انجام دهد و این ، موجب تقویت برنامه ریزی صحیح و زیاد شدن رفتارهای مثبت در کودک خواهد شد

قوانین و مقرراتی را برای خانه وضع کنیم و کودک را از چرایی آنها آگاه سازیم.مثلاْ به کودکمان یاد دهیم که حتماْ باید به بزرگترهای منزل سلام کرده و احترام آنان را حفظ کند و علت این کار را هم برایش بازگو کنیم. این کار سبب تقویت رفتارهای مثبت در فرزند خواهد شد.

مثبت برخورد کنیم و مثبت سخن بگوییم. مثلاْ اگر به محض ورود به خانه متوجه شدیم که کودک ، اسباب بازی هایش را وسط پذیرای پهن کرده است ، به جای گفتن « بیا این آشغال ها رو جمع کن » ، به او بگوییم : « بیا اسباب بازی های قشنگت رو از رو زمین بردار و بذار تو اتاقت تا خراب نشه و ... »

آنچه می گوییم واقعی و درست باشد. مثلاْ اگر بچه کار خوبی انجام داد و به او قول هدیه دادیم ، باید سر موقع هدیه اش را به او تحویل دهیم. این کار باعث می شود که فرزند روی حرف والدینش حساب باز کند و برای تقویت رفتارهای خود و جلب رضایت پدر و مادرش ، تمام تلاش خود را به کار گیرد. اما اگر به او قول دهیم و در عمل به قولمان ، سستی به خرج دهیم ، کودک به حرفمان اعتماد نمی کند و کم کم نسبت به انجام کارهای مفید و خوب بی رغبت می گردد

در مقابل اگر بچه کار اشتباه و عمدی را انجام داد و او را تنبیه محرومیتی کردیم. باید حتماْ تنبیه محرومیتی خود را عملی کنیم . اگر این کار را نکنیم ، کودکمان این برداشت را می کند که انجام کارهای اشتباه تنبیهی را برایش به همراه ندارد و تنبیه های ذکر شده توسط والدین ، هرگز عملی نخواهد شد.

برای تقویت روحیه تعاون و مسئولیت پذیری کودک ، وظایفی را در منزل به او واگذار کنیم تا احساس کند وجود او در منزل مفید است. البته وظایف باید در حد توان کودک بوده و خطری برایش نداشته باشد.

با صبر و حوصله به پرسش های کودک خود پاسخ دهیم ، هر چند که پرسش های او تکراری ، پیش پا افتاده و زیاد از حد باشد. اگر به پرسش های او جواب ندهیم و یا به آنها پاسخ سر بالا دهیم و یا او را در قبال پرسش ناچیزش مسخره کنیم ، او به شدت آسیب خواهد دید.

عیب های کودک را در مواقع مختلف و در فاصله ی زمانی و در ضمن بیان نقاط مثبتش ، به او متذکر شویم تا احساس بی شخصیتی ننماید و تصور نکند ما او را دوست نداریم.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

كودكان را به پنج دلیل دوست دارم؛
گریه می كنند، چرا كه گریه كلید بهشت است.
قهر می كنند، ولی زود آشتی می كنند چرا كه دلی بی كینه دارند.
چیزی را زود خراب می كنند چون دلبستگی به دنیا ندارند.
با خاك بازی می كنند چون غرور ندارند.
هر چه دارند می خورند چون غم فردا ندارند.
پس مي شود و كاش سعي كنيم با اين اوصاف هميشه بچه بمانيم و هيچوقت بزرگ نشويم.

بچه ها چطور لوس می شوند؟

این روزها خیلی از والدین فکر می کنند پدر و مادر خوب بودن به معنی به آب و آتش زدن برای آن است که آب در دل فرزندشان تکان نخورد و تا لب تر کرد، خواسته های او را برآورده کنند.

همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم. اما اگر به شما بگوییم باید هر از گاهی به خواسته فرزندتان نه بگویی چه خواهید گفت؟ حقیقت این است که توجه زیاد به خواسته های کودک اولین دلیل لوس شدن بچه ها است. اما این لوسی به همین جا ختم نمی شود و روی کیفیت زندگی فرزندتان در سال های بعد، حتی بزرگسالی او هم سایه می اندازد. به این ترتیب فرزند شما در آینده تبدیل به یک جوان متوقع، همسر ناراضی و والد زورگو می شود که انتظار دارد همه دنیا در خدمت او باشند.

توجه کردن بیش از حد به خواسته های بچه ها موجب قطع رابطه آنها با دنیای واقعیت ها می شود و همین مسئله موجب زیاده خواهی کودک در دوران جوانی خواهد شد. بعد از مدتی، فرزند شما طاقت نه شنیدن را نخواهد داشت و انتظار دارد همیشه به همه خواسته هایش برسد، حتی اگر منطقی نباشند. آن وقت در رابطه با دوستان، همکلاس ها و معلم هایش دچار مشکل می شود، زودرنج و عصبی شده یا تبدیل به یک کودک زورگو و خشن می شود.

از طرف دیگر، با این کار فرزند شما یاد می گیرد که بدون تلاش، به خواسته هایش برسد و در نتیجه در بزرگسالی دوست دارد همه در خدمت او، نیازها و خواسته هایش باشند و انرژی و توان شخصی شان را برای او خرج کنند.

کودکانتان را با آب بازی خلاق کنید !!
بازی با آب یکی از بهترین، اساسی ترین و لذت بخش ترین کارهایی است که کودکان انجام می دهند. آب جذبه ای سحرآمیز برای آنها دارد . کودکی که با آب بازی می کند، در حال یادگیری علت و معلول گرما و سرما، جاری شدن و فرو رفتن در زمین است. این کودک پس از آنکه به عنوان موجودی کوچک در دنیایی بزرگ، یک روز سخت را پشت سر گذاشت، با آب بازی آرامش می یابد .

آب بازی باعث تسکین عصبانیت های کودک شده و کودک از طریق آن از ناراحتی ها، فشارها و تنش ها رهایی یافته و احساس آرامش می کند. چون کودکان آب بازی را بسیار دوست دارند از این طریق می توان مفاهیم و مطالب بسیاری را به آنها آموخت و موجبات رشد مهارت ها و توانایی های مختلف آنها را فراهم ساخت .

۱۰ نکته برای بهترین برخورد با کودکان

«تنبیه بدنی چیزهای اشتباهی را به کودکان می آموزد.» با استفاده از نکات زیر می توانید بهترین نوع برخورد را آموزش ببینید.

1ـ زمانی که یک فرد بزرگسال، کودکی را کتک می زند، بچه احساس عجز و نا امیدی می کند. این احساسات باعث می شود که کودک افسرده و پرخاشگر شود.

به کودکان خود آموزش دهید که شما می خواهید که آنها چگونه عمل کنند. چون کودکان اغلب نمی دانند چه?کاری درست و چه کاری نادرست است. برای آموزش دادن به آنها صبور باشید.

۲ـ زدن یک کودک حل مشکل را به او نمی آموزد. فقط به او می آموزد که احساس بدی نسبت به خود داشته باشد و عزت نفس او پایین بیاید. عزت نفس پایین می تواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. مراقب آنچه که می گویید باشید. معنی کلمات می تواند به اندازه کتک زدن، به آنها آسیب برساند.

بنابر این خونسرد باشید.

۳ـ تنبیه بدنی باعث می شود که بچه ها عصبانی و رنجیده خاطر شوند و احساس دشمنی کنند و بخواهند انتقام بگیرند.

پس با گفتگو به بچه هایتان بیاموزید که آنها اشتباه کرده اند. تا زمانی که آنها کوچک هستند، اطمینان حاصل کنید که آنها قوانین خانواده را می فهمند. این قوانین ایمنی، وقت خواب، وقت غذا خوردن و... است.

۴ـ تنبیه بدنی می تواند کودکان را درباره شناخت درست و غلط به اشتباه بیندازد.

به کودکان خود یاد بدهید که روش های غیر مضر برای بیان احساسات خود به کار گیرند. سپس احساسات آنها را بپذیرید و به آنها نشان دهید که می فهمید و مراقب هستید.

۵ـ وقتی شما کودک را تنبیه می کنید، به این معنا است که کار شما درست است و حق با شما است. این رفتار سبب می شود که کودک از بزرگسالش تقلید کند و در آینده هم به دیگران صدمه بزند.

۶ـ تنبیه بدنی به احساسات بچه ها آسیب می رساند، نمرات آنها در مدرسه افت پیدا می کند. همچنین یافتن دوستان در مدرسه برای آنها کار دشواری می شود.

به آنها توجه کنید، از کارهای خوب او ستایش کنید و اجازه بدهید کودک بداند که شما او را به خاطر وجودش دوست دارید.

۷ـ تنبیه و بدرفتاری فیزیکی با کودک به آنان آموزش می دهد که من بد هستم و باید حرکات بدم را تا جایی که می توانم ادامه دهم.

هنگامی که کودکتان بی ادبی می کند، زود عکس العمل نشان ندهید. به او مهلت دهید. این مسئله کودکتان را مدت کوتاهی از شما جدا می کند. او را روی صندلی، پله یا در اتاقش قرار دهید. سپس به او اجازه دهید هنگامی که توانست خود را کنترل کند، به شما بپیوندد. این به او آموزش می دهد که شما به خاطر رفتار خوب برنده شده اید.

۸ ـ تنبیه بدنی، هرگز رفتار درست را به کودک آموزش نخواهد داد.

او را نزنید. بچه ای که زیاد کتک می خورد، کنترل درونیش توسعه پیدا نمی کند. او به افراد دیگر نگاه می کند تا به او بگویند که راست و غلط چیست. همچنین آنها فکر خواهند کرد که من نباید خودسری کنم چون تنبیه خواهم شد. به جای این که بگوید من نباید بی ادبی کنم چون بی ادبی بد است.

۹ـ صدمه زدن فیزیکی در هر صورت باعث ترسیدن کودکان می شود.

خود را کنترل کنید. هیچ چیز بهتر از این نیست که والدین در مقابل بچه ای که خارج از کنترل است، آرام باشند. به کودکتان آموزش دهید که عصبانیت خود را کنترل کند و به خود اجازه ندهید که به او توهین کنید. چون با این کار، عصبانیت او را دوباره زنده می کنید. به خاطر داشته باشید شما بزرگسالید.

۱۰ـ بعضی اوقات والدینی که خیلی خسته یا آشفته هستند، همزمان باگریه بچه شان او را بالا و پایین می اندازند. کوری، صدمات مغزی یا حتی مرگ بچه، می تواند نتایج چنین عملی باشد.

در تربیت فرزندان تان، از دوستان یا مشاوران خوب کمک بخواهید. پیوستن به گروه های والدین و صحبت کردن با پدر و مادرهای با تجربه را مورد توجه قرار دهید. در مورد بچه ها و چگونگی تربیت یافتن آنها به طرق مختلف آموزش ببینید.

تربیت لذت بخش

خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزش ها و معیارهای فکری کودک است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط مشی زندگی آینده او دارد. خانواده نخستین محیط زندگی فرد است و در حقیقت الگوی کوچکی از الگوی وسیع تر اجتماعی به شمار می رود که در آینده با آن مواجه خواهد شد.در آن جاست که کودک با جهان آشنا می شود و ارکان شخصیتش کم کم شکل می گیرد.

همه ما بر این امر واقفیم که بزرگ کردن و تربیت فرزندان یکی از سخت ترین و پرزحمت ترین کارهایی است که افراد کمترین آمادگی را برای انجام آن در خود حس می کنند. اما با توجه به واقعیت گفته شده همه والدین می توانند با رعایت نکاتی چند گام های موثری را برای داشتن ارتباط موثر و سازنده با فرزندان خود برداشته و تبدیل به والدینی نمونه شوند.

● اعتماد به نفس کودک خود را افزایش دهید

میراث گران بهایی که همه ما به عنوان پدر و مادر برای فرزندانمان به جای می گذاریم احساس عزت نفس است. این خصوصیت هدیه ای نیست که بتوان آن را از طریق وراثت به کودکان انتقال داد. عزت نفس بر اساس تجارب ما و از روزهای اول زندگی شروع به شکل گیری می کند و والدین در شکل دادن عزت نفس کودک خود تأثیر بسزایی دارند. کودکان از نوزادی وقتی که خود را در چشم والدین می بینند حس بودن را تجربه کرده و این احساس در آنها شروع به ایجاد شدن می کند. کلمات شما و رفتار و اعمالتان به عنوان والدین بیش از هر چیز دیگر در پرورش اعتماد به نفس کودکان تأثیر می گذارد. تمامی استعدادها و توانایی های بالقوه کودک نابود خواهد شد مگر اینکه حس عزت نفس آنها را فعال کرده و به هر کدام جهت بدهید. این امر ثابت شده که در صورت داشتن اعتماد به نفس بالا با قدرت بیشتری می توانیم با مشکلات برخورد کنیم و به موقعیت بهتری دست یابیم. کودکانی که احساس خوبی در مورد خودشان دارند با تعارضات و خرده ناملایمات بهتر کنار می آیند و فشارهای منفی را بیشتر تحمل می کنند. کودکانی که اعتماد به نفس بالایی دارند با بهره گیری از استعداد و خلاقیت خود به ابراز وجود می پردازند و به راحتی تحت تاثیر محیط قرار نمی گیرند. آنها بیشتر می خندند، بیشتر شادند و بیشتر از زندگی خود لذت می برند.

برای پرورش اعتماد به نفس کودکان به شیوه های زیر می توان اقدام کرد:

الف ـ تشویق کردن کودکان

همه ما از قدرت تشویق و اهمیت آن باخبریم. یکی از روش های بسیار موثر در تربیت کودک و ارضاء نیازهای روانی او تشویق کارهای خوب کودک است. تشویق درست، به جا و به موقع باعث رشد اعتماد به نفس در انسان می شود. بچه ها باید به شیوه درست تشویق شوند تا احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند و حس لیاقت در آن ها رشد کند. اگر کودک در کارهای خوب مورد تحسین قرار گیرد به آن کارها متمایل می شود و بالعکس. تشویق آن ها هر چند کوچک احساس غرور را در آن ها ایجاد می کند. با تشویق مناسب کودک، به توانایی هایش دلگرم و نسبت به قابلیت هایش آگاه می شود.

چیزی که هر کودکی باید آن را باور کند این است که« من می توانم این کار را انجام دهم» تمام تلاشی که والدین می توانند در این زمینه انجام دهند این است که به کودک فرصت دهند و از او حمایت کنند تا بتواند مهارت های تازه را به خوبی یاد بگیرد

● رعایت اصول زیر برای مفید واقع شدن تشویق توصیه می شود

۱ ـ کار یا رفتار کودک مورد تشویق قرار گیرد نه خود او.

۲ ـ علت تشویق باید برای کودک مشخص شود.

۳ ـ تشویق صورت رشوه به خود نگیرد.

۴ ـ تشویق نباید از حد تجاوز کند، زیرا کودک را به غرور و خودبینی مبتلا می سازد. به طور کلی از تعریف و تحسین های بی پایه و اغراق آمیز پرهیز کنیم.

۵ ـ اگر کودک شما در یک زمینه خاص توانایی و استعداد دارد حتماً آن را شناسایی کنید و با تشویق آن باعث ایجاد پشتکار و میل به تمرین بیشتر در او شوید.

ب ـ کمک به رشد حس استقلال در کودکان

اجازه دادن به کودک برای انجام کارها به صورت مستقل در او احساس توانمندی و قدرت ایجاد می کند. استقلال و اعتماد به نفس ارتباطی نزدیک با هم دارند.

خود ما وقتی وظایفی را که زندگی بر عهده ما قرار داده انجام می دهیم خودمان را با نگاه مثبت تری ارزیابی می کنیم. وقتی مهارت جدیدی می آموزیم اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنیم. چیزی که هر کودکی باید آن را باور کند این است که «من می توانم این کار را انجام دهم» تمامی تلاشی که والدین می توانند در این زمینه انجام دهند این است که به کودک فرصت دهند و از او حمایت کنند تا بتواند مهارت های تازه را به خوبی یاد بگیرد. در مقابل استفاده از کلمات تحقیر آمیز و مقایسه او با دیگران احساس بی ارزشی را در کودک به همراه می آورد. هیچ گاه سعی نکنید با حرف هایتان کودک را تحقیر سازید. جملاتی مثل ـ چه کار احمقانه ای ـ یا ـ تو چه کارهای بچه گانه ای انجام می دهی ـ باعث صدمه به کودک می شود. به کودک خود اجازه دهید که بداند هر کسی اشتباه می کند و شما همواره او را دوست دارید. حتی وقتی رفتارش مورد پسند شما نباشد. ما در مورد رفتارهای فرزندانمان می توانیم اظهار نظر کنیم ولی درباره شخصیت او نباید قضاوت کنیم. مثلاً وقتی از فرزندمان کار اشتباهی سرزد می توانیم نارضایتی خود را از انجام آن کار اعلام کنیم ولی نباید بگوییم چون آن کار را انجام داده آدم بدی است.

● برای کودک خود وقت بگذارید

احترام گذاشتن به کودکان را به شکل های مختلف می توان نشان داد. از جمله وقت گذاشتن برای آنها است. با وقت گذاشتن برای بچه ها در واقع پیام غیر مستقیم به او می دهیم که برای تو ارزش زیادی قایلیم و دوست داریم وقتمان را با تو بگذرانیم. بچه ها در هر سنی که باشند چه نوزاد باشند چه در سنین بالاتر به سر ببرند نیاز به گذراندن زمانی خاص با والدین خود دارند.

احترام به فرزندان را در مراحل مختلف رشد می توان با خوب گوش کردن و توجه به حرف های آنها نشان داد. با گوش کردن به حرف های کودک در واقع نشان می دهیم که برایش ارزش قایلیم و دوست داریم شنونده حرف های او باشیم.

منظور از زمان خاص آن است که در آن ساعت ها پدر و مادر به انجام دادن هیچ کاری مشغول نباشند و کودک این احساس اختصاصی بودن زمان را برای خود درک کند. خیلی از والدین، بودن با بچه هایشان را فوق العاده می دانند. هر هفته یک شب خاص برای با هم بودن را برنامه ریزی کنید و به فرزندتان اجازه دهید که خودش تصمیم بگیرد که چگونه زمان را بگذراند. بچه هایی که توجهی را که از سوی والدین نیاز دارند دریافت نمی کنند اغلب کارها و رفتارهای اشتباه انجام می دهند. چون مطمئن هستند از این طریق می توانند توجه والدین را جلب کنند.

اما در این بین از بهترین انواع وقت گذاشتن با کودکان عبارت است از..

● بازی کردن با آن ها:

▪ بازی کردن واقعاً هنر است. چون باید همبازی خوبی باشید.

▪ نشان ندهید از او بیشتر می دانید.

▪ در سطح فکری کودک با او همبازی شوید.

▪ مدام او را راهنمایی نکنید.

▪ تا وقتی پیش بینی می کنید که اوضاع خطرناک نشده برای کنترل کودک اقدامی نکنید. بسیاری از والدین آن قدر وقت صرف کنترل کردن کودکشان می گذارند که از وقت گذاشتن با کودک آن گونه که هر دو از کیفیتش راضی باشند غافل می مانند.

▪ گاهی گیج بازی در بیاورید و اعتراف کنید که اشتباه کرده اید.

● از دیگر راههای وقت گذاشتن با کودک گفت و شنود است:

▪ احترام به فرزندان را در مراحل مختلف رشد می توان با خوب گوش کردن و توجه به حرف های آن ها نشان داد. با گوش کردن به حرف های کودک در واقع نشان می دهیم که برایش ارزش قایلیم و دوست داریم شنونده حرف های او باشیم. از طرفی خوب گوش کردن والدین باعث می شود که کودک احساس خود را با والدین مطرح کند و بر آن سرپوش نگذارد.

▪ اگر برای صحبت با کودک وقت گذاشته نشود او احساس خــواهد کــرد که به انـدازه کافی خوب نیست و برای والدین بی اهمیت است.

▪ برای صحبت کردن پهلو به پهلو و در کنار هم بنشینید.

▪ نظرشان را در مورد چیزهایی که به آن ها مربوط است بپرسیم.

▪ ازتجربه های دوران کودکی خودمان و نیز وقایع زندگی خود کودک برایش حرف بزنیم. بچه ها عاشق این هستند که درباره خودشان بیشتر بدانند.

چنانچه کودک از خانواده محبت ببیند و به محبت بزرگترها اطمینان داشته باشد همواره به عواملی که موجبات آسایش و استراحت وی را فراهم می کند اعتماد کامل خواهد داشت.

کارتون دیدن با کودکان را با هم امتحان کنید. شما هم با دیدن آن ها ذوق کنید اما نه بیشتر از خود کودک:

نشان دهید که عشق شما به فرزندتان غیر شرطی است. کودکان باید بی قید و شرط مورد محبت قرار بگیرند. محبت بی قید و شــرط یعــنی محبتی که هیچ شرطی برای ابراز آن تعیین نشده و بی دریغ نثار کودک می شود. در خانواده هایی که صمیمیت و محبت و مهربانی وجود دارد کودک می تواند با اطمینان به شخصیت خود با مشکلات روبرو شود و از سوی دیگر بدون داشتن اضطراب و تشویش رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرار داده و سعی کند آن ها را به نحو مطلوبی تغییر دهد.

چنانچه کودک از خانواده محبت ببیند و به محبت بزرگترها اطمینان داشته باشد همواره به عواملی که موجبات آسایش و استراحت وی را فراهم می کند اعتماد کامل خواهد داشت و گرنه این اعتماد از او گرفته می شود و به طبع همه چیز برای او ناراحت کننده و خطرناک خواهد بود. و او را از اضطراب سرشار می سازد.

7سال اول : دوره تكوين است
پرورش مذهبي در حقيقت از همان روز تولد با گفتن اقامه و اذان در دو گوش كودك آغاز مي شود و بتدريج اين آموزش ها تا 3سالگي تكامل مي يابد. مرحله رشد ديگري از 5سالگي آغاز مي شود كه در اين مرحله بايد متوجه تفاوت كودكان در امر رشد و نمو باشيم.
تحقيقات روان شناسي ، تفاوت هاي كودكان را از نظر ميزان و ظرفيت يادگيري و نيز رشد و نمو عقلي آنها، مدنظر قرار داده است.اصول تربيتي اسلام از همان ابتدا توجه و نظر خود را به وجود تفاوت هاي رشدي در 5سالگي با مطرح كردن سوال زير جلب كرده است.اليهما يمينك من شمالك؟ راستت از چپت كدام است؟ اگر كودك بتواند به اين سوال پاسخ بدهد ، مرحله رشد قبلي خود را پشت سر گذاشته است.امام صادق (ع) سفارش كرده اند كه در 5سالگي ، به كودك ، سجده آموزش داده شود. همچنين امام مي فرمايند: «كودك خود را تا 6سالگي فرصت دهيد، سپس او را در فراگيري كتاب به مدت شش سال تربيت كنيد. (وسائل باب 82 حديث 2) شارع اسلام در زمينه هاي ديگر تشريعي نيز به تفاوت بين كودكان توجه دارد مانند حديثي كه درباره اقامه نماز ميت براي كودك متوفاي 5ساله وارد شده است.از حضرت صادق (ع) سوال شد؟ «آيا اگر كودك 5ساله اي بميرد، بايد نماز ميت بر او خواند؟ حضرت فرمود: اگر نماز را فهميد و درك مي كرد، بر او نماز خوانده شود». (وسائل باب 13حديث 4)

نیازهای کودک

کودک نیازمند نوازش و مهربانی است

یک گل یا گیاه را در نظر بگیرید که چطور به نور خورشید نیازمند است، کودک نیز برای رشد کردن نیازمند محبت و لبخند مادر خویش است. ابتدایی ترین نشانه این عشق ورزی و محبت میان مادر و فرزند، با شیردادن به کودک آغاز می شود. این عمل به قدری مهم است و در انتقال احساس محبت به کودک موثر است که حتی در زمان اتمام دوران شیردهی، توصیه می شود تا این کار به کندی صورت گیرد تا کودک با یک تغییر ناگهانی، دچار اختلالات عصبی و عاطفی نشود. پدر و مادر باید بتوانند با مهربانی و محبت، خود را دائما با تمایلات کودکشان همراه سازند تا به این صورت، کودک شخصیتی مستقل یافته و نسبت به خود،اتکا و اطمینان داشته باشد. نکته جالب دیگر این است که به لحاظ روان شناسی ثابت شده که کودک بیمار، وقتی در معرض محبت والدین خویش قرار گیرد، روند بهبودی او سرعت بیشتری پیدا می کند.

هرگز فراموش نکنیم که همیشه در پاسخ به کودکان، بیانگر حقیقت باشیم. هیچگاه به کودکان دروغ نگوئیم. همیشه با علاقه به گفته های کودکان گوش دهیم تا بتوانیم اعتماد انها را جلب کنیم

کودک نیازمند آرامش است

هیچ کودکی از اعمال خشونت آمیز خوشش نمی آید. در عوض عبارات محبت امیز نقش مهمی در آرامش کودک دارند. پس باید توجه داشت که از ایجاد اصواتی که برای کودک وحشت برانگیز است، پرهیز شود. اگر والدین باور داشته باشند که بالاتر بودن صدایشان برای کودک، بر عدم حرف شنوی کودک از آنها موثر است، هرگز چنین نمی کنند.

مشاجرت بزرگترها موجب ایجاد وقفه در رشد کودک است

به گفته مشاوران و روانشناسان کودک، نظارت کودکان بر دعوا و مشاجرات والدین، حتی در هنگام خواب هم، ممکن است موجب بروز اختلالات رفتاری و روحی در کودکان شود.

کودک نیازمند آزادی است

کودکان دوست دارند تا به کشف دنیای جدید و تازه ای بپردازند. به نظر می رسد بهتر است والدین در مواردی که موقعیتی خطرناک برای کودک وجود ندارد، به کودک اجازه دهند تا آزادانه و بدون وجود یک ناظر بیرونی، دست به تجربه بزند. اگر اجازه دهیم تا آزادانه به کشف موارد مختلف بپردازد، این پیروزی موجب شادی و نشاط او خواهد شد.

کودک به قدرت و دقت نیاز دارد

حس قدرتمندی برای کودک ایجاد امنیت می کند. اصولا کودکان از کسی اطاعت می کنند که به انها ابراز محبت کرده و آنها را تحسین می کند. پس برای ایجاد روحیه حرف شنوی در کودکمان،بهتر است ابتدا به اصلاح خود بپردازیم. فراموش نکنیم که کودکی که هر انچه به او بگویند، اطاعت کند، حالت طبیعی ندارد. کودک باید با اراده باشد. باور داشته باشیم که کودکان نیز معنای درستی را می فهمند و آنرا دوست دارند و از نادرستی بیزار هستند.

کودک نیازمند صداقت و راستی است

هرگز فراموش نکنیم که همیشه در پاسخ به کودکان، بیانگر حقیقت باشیم. هیچگاه به کودکان دروغ نگوئیم. همیشه با علاقه به گفته های کودکان گوش دهیم تا بتوانیم اعتماد انها را جلب کنیم. پس مراقب باشیم که خودمان اعمال منفی را به کودک یاد ندهیم.

کودک نیاز به مراقبت و نگهداری دارد

کودک باید احساس کند که در مقابل تمامی چیزهای ناشناخته ای که در اطرافش وجود دارد، محافظت می شود. اگر صدای ترسناکی را می شنویم بهتر است بخندیم و به آرامی به سمت کودک برویم و بعد همان صدا را تقلید کنیم و با کودکمان بخندیم. از ترساندن کودک پرهیز کنیم. بدانید که تنبیه کردن اشتباه است و به جای ان به فکر قانع کردنش باشیم.

کودک نیازمند داشتن خانواده ای گرم و صمیمی است

کودک معنای صمیمیت،عشق،محبت و گرمی را می داند. کودک پدرش را نمادی از قدرتمندی فرض می کند و او را به عنوان نان آور خانواده باور می کند. پدری که به کودک خود توجه داشته و به امورات او رسیدگی کند، اطمینان فرزند خود را جلب کرده و موفق به برقراری رابطه ای عاطفی با او می شود.

آنچه مهم است اینکه پدر و مادر تا جائیکه ممکن است باید در حضور کودکان با یکدیگر با مهربانی و احترام رفتار کنند تا به این ترتیب کودک نیز بیاموزد که چطور رفتار کند.

فراموش نکنید که اعتماد شاه کلیدی است که قادر است کانون خانواده را همیشه دلپذیر و زیبا نگه دارد و احساس خوشبختی را درون کودک ایجاد کند. مهمتر این است که بدانیم این شاه کلید از طریق محبت و مهربانی به دست می آید.

فرصت حرف زدن را به کودک‌تان بدهید

مادران و پدران، دغدغه‏ های زیادی دارند که از جمله آنها ایجاد یک رابطه خوب است؛ به خصوص در دوران نوجواني که این مسئله از اهميت ويژه‌اي برخوردار می‏شود، ما برای شما چند توصیه داریم که می‏تواند به کمک شما بیاید برای برقراري يک رابطه خوب با نوجوان.

اجازه حرف زدن به کودک‌تان را بدهید:

زمانی که در منزل هستید، باید جو را طوری درست کنید که هر یک از اعضاي خانواده بتوانند به طور آزادانه راجع به موضوعات مورد نظر خود بحث کنند. انعطاف‌پذيري شما اين اجازه را به فرزندتان مي‌دهد تا بتواند خودش را نشان دهد. در صورتي که بتوانيد ارتباطي مناسب با او برقرار کنيد، مي‌توانيد در مورد مسائل خاصي چون مصرف مواد مخدر و ارتباط جنسي که از رفتارهاي مهم و پرخطر دوران نوجواني است، راحت‌تر و با موفقيت بهتري وارد بحث و مذاکره شويد. تحقيقات نشان داده، در نوجواناني که به طور بارزتر و آشکارتر با والدين خود مشارکت و گفتگو مي‌کنند، احتمال مصرف مواد مخدر کمتر است. براي بهبود ارتباط با نوجوان بايد براي او زمان گذاشت. يافتن زمان براي ارتباط با فرزند در دنياي پرمشغله امروز، ممکن است مشکل اساسي والدين باشد ولي اختصاص دادن فقط چند دقيقه در روز براي گوش دادن فعال به نوجوان‌تان، مي‌تواند نقطه خوبي براي شروع باشد. زماني را به اين موضوع اختصاص دهيد که هر دو فارغ و آزاد هستيد. به خاطر داشته باشيد نوجوان نبايد براي ورود به گفتگو و مشارکت با شما، احساس اجبار و فشار کند. سعي کنيد براي هر فرزند خود، وقت اختصاصي و ويژه‌اي بگذاريد. به ‌خصوص زماني که قرار است راجع به موضوعات مشکل‌دار و استرس‌آور صحبت کنيد.

از هر فرصتي بهره ببرید

حتما که نباید مشکلات بزرگ به وجود بیاید تا فرصت صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با نوجوان فراهم شود. از هر فرصتي براي صحبت كردن با او استفاده کنيد. ارتباط خوب، شامل هر دو حالت گوش کردن و صحبت کردن است. کسي که خوب گوش مي‌دهد، به صحبت‌هاي طرف مقابل علاقه نشان مي‌دهد. اين علاقه را با توجه و پرسيدن سئوال‌هاي مناسب و غير قضاوت‌کننده نشان دهيد.

او را درک کنید

از وظایفی که بر عهده شما پدر و مادر است، اینکه با احساسات او همدردي کنيد. وظيفه شما گوش دادن و درک و فهم نوجوان است، نه قضاوت کردن. خودتان را به جاي او بگذاريد. بپذيريد که مسائلي وجود دارد که خاص اين مرحله رشدي است. سعي کنيد نظر او را بفهميد و به آن احترام بگذاريد، حتي اگر با آن موافق نيستيد. قبل از آنکه لب به سخن بگشاييد، فکر کنيد. ممکن است لازم باشد قبل از پاسخ دادن تا 10 بشماريد. اين موضوع به شما فرصتي مي‌دهد که خود را آرام کرده و از جنگ و جدل اجتناب کنيد. حتي زماني که بحث راجع به موضوعات حساس و هيجاني است، بگذاريد تا نوجوان شما بفهمد‌ او را دوست داريد و مراقب او هستيد. مکالمه را با صحبت کردن راجع به اينکه چگونه مي‌خواهيد مشکل را حل کنيد، مثبت کنيد. مدام به اشتباهات گذشته او گريز نزنيد. مثبت ماندن، مکالمه را خلاق و سازنده مي‌کند.

جلوگیری از انحرافات جنسی فرزند

بسیاری از انحرافات جنسی فرزندمان ، از رفتارهای ما سرچشمه می گیرد . شاید والدین خواهان انحراف فرزند خود نباشند ولی اگر مراقبت های لازم را در سنین کودکی نکنند ،در سنین نوجوانی وگاهی قبل از آن موجب انحرافات جنسی فرزند شان می شود . برای آن که فرزند مان ار این انحرافات محفوظ بمانند والدین باید به نکات زیر توجه کنند.

خودداری از دست زدن به عورت کودک

گاهی اوقات مادر یا افراد دیگری با آلت جنسی کودک بازی می کنند ، کودک در حالی که آرام می گیرد ، عادت به آن می کند ؛ اگر کسی با او این کار نکند ، خودش مبادرت به استمناء می نماید.

قَالَ عَلِیٌّ ص مُبَاشَرَةُ الْمَرْأَةِ ابْنَتَهَا إِذَا بَلَغَتْ سِتَّ سِنِینَ شُعْبَةٌ مِنَ الزِّنَا علی (ع) فرمودند : وقتی زن آلت فرزند پسرش را دستمالی کند در حالیکه او شش ساله شده است نوعی زنا انجام شده. (من‏لایحضره‏الفقیه ج3 ،ص436)

جداسازی رختخواب کودکان

از آن جایی که با هم خوابیدن ، ممکن است باعث تماس بدنی آنها با یکدیگر وشاید تحریک حس کنجکاوی آنها شود ، لذا طبق اصل لزوم علاج واقعه ، قبل از وقوع ، پیش از آگاه شدن کودکان به لذت های جنسی ، باید رخت خواب آنها جدا گردد .

قَالَ علی (ع): أَنَّهُ یُفَرَّقُ بَیْنَ الصِّبْیَانِ فِی الْمَضَاجِعِ لِسِتِّ سِنِینَ « رخت خواب بچه های شش ساله را از هم جداکنید» (وسایل الشیعه 21، ص 461)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَ الْغِلْمَانِ وَ بَیْنَ النِّسَاءِ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِینَ « رختخواب پسران نوجوان ده ساله ، از بستر زنان جدا باشد» ( وسایل الشیعه ،ج21 ،ص461)

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیَّةُ وَ الصَّبِیَّةُ وَ الصَّبِیُّ وَ الصَّبِیَّةُ یُفَرَّقُ بَیْنَهُمْ فِی الْمَضَاجِعِ لِعَشْرِ سِنِینَ « پیامبر (ص) فرمودند رختخواب کودکان ده ساله ، چه پسر با پسر ، یا دختر با پسر ، یا دختر بادختر باشد ، باید از هم جدا باشد» (بحار الانوار،ج 101 ،ص 96)

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ یُفَرَّقُ بَیْنَ الصِّبْیَانِ وَ النِّسَاءِ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا عَشْرَ سِنِینَ «وقتی کودکان ده ساله شدند ، رختخواب آنها و زنان را جدانمایید» (وسایل لشیعه ،ج21، ص461)

قَالَ النَّبِیُّ ص فَرِّقُوا بَیْنَ أَوْلَادِكُمْ فِی الْمَضَاجِعِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعَ سِنِینَ« وقتی فرزندانتان هفت ساله شدند ، رختخواب آنها را جداکنید» ( بحار الانوار، ،ج101 ،ص97)

والدین ، در پیشگیری از بازی های جنسی کودکان وظیفه دارند و باید مراقب باشند تا شرایط محیطی برای این نوع بازی ها برای کودکان فراهم نشود واگر احیاناً این صحنه ها را مشاهده کردند ، باید به صورت معقول ، از ن بازی ها جلوگیری کنند

خودداری از بوسیدن و در آغوش گرفتن کودکان نامحرم ، پس از سن معین

علی رغم این که در اسلام به محبت کردن ، نوازش کردن وبوسیدن بچه ها سفارش شده ، اما این رفتار ، پس از سن معین ، از سوی افراد نامحرم منع می شود . با این که در هیچ روایتی ندیده ایم که دختر بچه ها پیش از سن بلوغ ، به حجاب وپوشش مخصوص وادار شده باشند ، یا روایتی که حضور دختر بچه ها را در برابر مردان یا پسران ، منع کرده باشد ، اما روابطی مثل : بوسیدن ودر آغوش گرفتن آنها از سوی نامحرمان ، منع شده است (تربیت جنسی،ص120)

أَحْمَدَ الْكَاهِلِیِّ وَ أَظُنُّنِی قَدْ حَضَرْتُهُ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ جُوَیْرِیَةٍ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا مَحْرَمٌ تَغْشَانِی فَأَحْمِلُهَا فَأُقَبِّلُهَا فَقَالَ إِذَا أَتَى عَلَیْهَا سِتُّ سِنِینَ فَلَا تَضَعْهَا عَلَى حَجْرِكَ « احمد کاهلی از امام صادق(ع) پرسید:دختر بچه نامحرمی ، خود را در آغوش من می اندازد ومن اورا بلند می کنم ومی بوسم ، حکمش چیست ؟ امام(ع) پاسخ دادند: اگر دختر شش ساله شد ، اورا روی پای خود ننشان» (کافی ،ج5 ،ص533)

كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْمَاضِی ع عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ وَالِی مَكَّةَ وَ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ بِنْتِ‏ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَتْ لِمُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بِنْتٌ یُلْبِسُهَا الثِّیَابَ وَ تَجِی‏ءُ إِلَى الرَّجُلِ فَیَأْخُذُهَا وَ یَضُمُّهَا إِلَیْهِ فَلَمَّا تَنَاهَتْ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ ع أَمْسَكَهَا بِیَدَیْهِ مَمْدُودَتَیْنِ وَ قَالَ إِذَا أَتَتْ عَلَى الْجَارِیَةِ سِتُّ سِنِینَ لَمْ یَجُزْ أَنْ یُقَبِّلَهَا رَجُلٌ لَیْسَتْ هِیَ بِمَحْرَمٍ لَهُ وَ لَا یَضُمَّهَا إِلَیْهِ « علی (ع) پیش محمد ابن ابراهیم بود ، اوشوهر فاطمه دختر امام حسین (ع) می باشد ،وومحمد بن ابراهیم دختری داشت که لباس پوشیده بود وپیش مردان می آمد وآنها ، اورا در آغوش می گرفتند ، وقتی پیش امام(ع) آمد ، حضرت با دستش اورا از خود دور نمود ؛ وفرمود زمانی که دختر شش ساله شد ، مردی که نامحرم است اورا نبوسد ویا اورا فشار ندهد» (وسایل الشیعه ،ج20 ،ص231)

أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِیَةُ الْحُرَّةُ سِتَّ سِنِینَ فَلَا یَنْبَغِی لَكَ أَنْ تُقَبِّلَهَا«وقتی دختر بچه شش ساله شد ، برای شما جایز نیست که اورا ببوسید» (کافی ،ج5 ،ص533))

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِیَةُ سِتَّ سِنِینَ فَلَا یُقَبِّلُهَا الْغُلَامُ وَ الْغُلَامُ لَا یُقَبِّلُ الْمَرْأَةَ إِذَا جَازَ سَبْعَ سِنِین‏ «وقتی دختر بچه ای به شش سالگی رسید ، جایز نیست که پسر بچه ، اورا ببوسید وهنگامی که پسر از هفت سالگی گذشت ، جایز نیست که زن (نامحرم ) اورا ببوسد» ( من‏لایحضره‏الفقیه ،ج3 ،ص437)

گاهی اوقات ، کودکان ، برای کشف بدن خود با آلت خود بازی می کند ،این امر برای آنها لذت بخش است ، لذا کودک به این عمل تکرار می کند.والدین نباید چنین برداشت کنند که بازی با آلت تناسلی اش ،امری طبیعی است ودر این زمینه اقدامی نکنند ؛ بلکه باید احساس وظیفه کنند و با توجه به آثار نامطلوب آن ،در صدد پیشگیری از تکرار آن بر آیند

مراقبت از بازی های کودکان

کودکان ، به دلیل کنجکاوی برای شناخت دنیای اطراف خود ، به جستجوی در هر چیزی می پردازند . از جمله می خواهند بدن را کشف کنند . در این جستجوهاست که با اندام تناسلی خود آشنا می شوند وسپس کنجکاوانه ، می خواهند بدانند که آیا دیگر کودکان نیز همین گونه یا خیر ؟ لذا به بازی هایی نظیر : دکتر بازی ومامان بازی روی می آورند که در این بازی ها سعی می کنند از چگونگی اندام های یکدیگر آگاه شوند. این مسئله،در کودکانی که شاهدروابط جنسی والدین بوده اند ویا اندام تناسلی آنها را دیده اند ، بیشتر حساس تر می شود؛ زیرا در این موارد ، کودک دوست دارد به تقلید از بزرگ سالان بپردازد ورفتار های آنان را انجام دهد . در این صورت ، گاه ممکن است طرفین بازی ، با رضایت ، به بازی با آلات تناسلی یکدیگر بپردازند واز این طریق ، احساس لذت کنند وکم کم ، زمینه برای انحراف جنسی آنان فراهم می شود .

والدین ، در پیشگیری از بازی های جنسی کودکان وظیفه دارند و باید مراقب باشند تا شرایط محیطی برای این نوع بازی ها برای کودکان فراهم نشود واگر احیاناً این صحنه ها را مشاهده کردند ، باید به صورت معقول ، از آن بازی ها جلوگیری کنند . آنها نباید از کودکان بپرسند : چه میکنند ؟ زیرا هر گاه کودکان ، عین حقیقت را بگویند ، برای والدین ، بسیار ناراحت کننده خواهد بود . همچنین نباید آنها را سر زنش وشرمسار کرد ونیز نباید حرکت آنها را به صورت دیگری حمل کرد ویا بهانه ساده ای یافت از قبیل این که : آیا فکر نمی کنید با این هوای سرد ، نباید لُخت شد؛ بلکه باید به کودکان دستور دادکه لباس خود را مرتب کنند وبه بازی دیگری بپردازند . باید گفت : تو و دوستت داشتید لباس های یکدیگر را در می آوردید . شما لُخت بودید . این حرکت را نباید انجام دهید ! دیدم که به او دست می زنی ! این کار مجاز نیست ! هرگاه سؤالی داشتید ، از من بپرسید وبا من مطرح کنید ، تا موضوع را برایتان شرح دهم(تربیت جنسی ،صص125ـ124)

گاهی اوقات ، کودکان ، برای کشف بدن خود با آلت خود بازی می کند ،این امر برای آنها لذت بخش است ، لذا کودک به این عمل تکرار می کند.والدین نباید چنین برداشت کنند که بازی با آلت تناسلی اش ،امری طبیعی است ودر این زمینه اقدامی نکنند ؛ بلکه باید احساس وظیفه کنند و با توجه به آثار نامطلوب آن ،در صدد پیشگیری از تکرار آن بر آیند .

بازی با آلت تناسلی موجب لذت وآرامش کودک می شود ، از این رو کمبود محبت در کودک ، یکی از عواملی است که تکرار آن مؤثر می باشد ؛ لذا والدین برای پیشگیری از این عادت زشت وآسیب زا ، می بایست به کودک محبت به اندازه کافی داشته باشند ؛ واز هر گونه اعمال خشونت برای ترک آن خودداری نمایند

ازاین رو ، والدین ، به جای فشار آوردن بیش از حد به کودک برای ترک این عادت (استمناء) ، بهتر است نوزاد را در آغاز پیدایش ، از مهر ومحبت خود بهره مند سازند وقلب اورا از سرچشمه دوستی حقیقی ، چنان سرمست کنند که به خود ارضایی ، به عنوان یک وسیله التذاذ وخشنودی اش روی نیاورد (روابط بین والدین و کودکان ،ص195).

چنانچه والدین، چند یا یکی، از موارد فوق را رعایت نکنند ، کودک به « بلوغ پیش رس » مبتلا خواهد شد ؛ که عواقب بدی در قیل وبعد از بلوغ برای اوخواهد داشت . از این رو برای پیشگیری از بلوغ پیش رس ، یا رشد تمایلات جنسی زود هنگام در کودکان ، والدین می بایست نکات زیر را مراعات کنند:

* خودداری والدین ومحارم جنس مخالف ، از ظاهر شدن در برابر کودک به صورت عریان ، با لباس نیمه عریان ویا زننده ومهیج .

* خوداری از دستمالی کردن آلت تناسلی کودک ویا حتی تنبیه کردن ، به صورت زدن بر پشت وران های کودک .

* جدا کردن اتاق کودک از اتاق خواب والدین ، از سنّی که کودک ، قادر به تشخیص رفتار های جنسی است .

* جلوگیری از خوابیدن کودکان با کودکان یا بزرگ سالان دیگر .

* خودداری والدین از انجام دادن عمل زناشویی ویا دیگر رفتار های آمیزشی در برابر کودکان (حتی نوزادن ).

*خودداری از قرار دادن کودکان در معرض صحنه ها، عکس ها ویا فیلم های مستهجن وخودداری از شرکت دادن آنها در مجالس مختلط و پارتی ها وایجاد محدویت در استفاده از برنامه های سکسی در اینترنت وماهواره .

* پاسخ دادن به سؤالات جنسی کودکان ، به طور واقع بینانه وبه دور از تهییج جنسی آنها.

* مراقبت از کودکانی که در رختخواب برای مدت طولانی بیدارند. به این منظور ، لازم است که والدین ، در کنار کودک باشند یا رفت و آمد کنند تا هنگامی که مطمئن شوند که کودک ، به خواب رفته است . وبهتر است که اتاق کودک ، در مجاورت اتاق والدین باشد تا در موقیعت ها وزمان های گوناگون بتواند به راحتی ، از حال او آگاهی یابند.

* مراقب از دوستی ها وبازی های کودکان وجلوگیری از بازی های جنسی آنها وهمچنین ممانعت از خلوت کردن کودکان ، به مدت طولانی دور از چشم والدین. (تربیت جنسی ،صص128ـ 127)

واکنش کودکان در برابر حوادث

اغلب کودکانی که در قبول احساسات خود مشکل دارند، به طور تکراری و مداوم حادثه را برای خود ترسیم می کنند.بدین ترتیب دیده شده که یک کودک دو یا سه ساله می تواند حوادث غم انگیز را به یاد بیاورد.

میزان رشد شناختی کودک،تعبیر آنان را از حوادث پر استرس تحت تأثیر قرار می دهد. مطالعات دیگر نشان می دهد که توانایی ذهنی کودک، جنس کودک، سن و عوامل فامیلی دربهبود کودکان پس از حوادث و بلایا تأثیر دارد.دختران واکنش های روحی بیشتری نسبت به پسران نشان می دهند،همچنین کودکان سفیدپوست،نسبت به کودکان سیاه پوست، سریعتر بهبود می یابند.همان گونه که انتظار می رود، رابطه مستقیمی بین میزان در معرض قرار گرفتن کودکان با حوادث و بلایا،و بهبود آنان- یعنی تطابق روحی و بازگشت به دوران قبل از حادثه- وجود دارد.

برخی دیگر از محققان سعی بر آن داشته اند تا توضیح دهند چه عواملی واکنش های کودکان را نسبت به حوادث پر استرس و مخرب تحت تأثیر قرار می دهد.در این تحقیقات گزارش گردیده که عقیده و باور شخص بر این که چه کسی یا چه عاملی سبب بروز حادثه گردیده و نیز شدت تخریب حادثه، عوامل اصلی مؤثر بر روی واکنش های کودکان می باشند.

خرید اسباب بازی

کودکان در صورتی که اسباب‌بازی‌های نامناسب به دست آنها داده شود ممکن است به خود آسیب برسانند.این توصیه‌ها را برای انتخاب اسباب‌بازی‌های ایمن برای کودکان رعایت کنید.

ترجمۀ گریه نوزاد

پي بردن به دليل واقعي گريه کودکان، چندان کار آساني نيست ولي تجربه ثابت کرده که در اغلب موارد گريه آنها چندان هم بي‌دليل نيست. گرچه مي‌دانيد که آنها از بودن در کنار شما، ديدن شما، گوش دادن به صحبت‌هاي شما و آموختن از شما والدين عزير لذت مي‌برند.

براي پي بردن به دلايل شگفت انگيز گريه کردن آنها بهتر است از زبان خود آنها بشنويد:

لطفا اين لباس را از تن من خارج کنيد!

لطفا کمي با هم سازگار باشيد!

من مضطرب و پريشان شده‌ام!

دلم درد مي کند!

کسي من را نيشگون گرفت!
من احساس تنهايي مي کنم!
من از ديدن اين فضاي تکراري خسته شدم!
من گرسنه هستم!
وظیفه بزرگتر ها در دعوای کودکان
دعوا، یکی از مزایای داشتن خواهر یا برادر در خانه است. چون چنین کودکی، قبل از ورود به جامعه، خواهر یا برادری دارد که با او اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دارد و با درگیری هایی روبرو می شود که باید سعی کند آنها را حل کند. والدین باید به فرزندان خود اجازه رویارویی با چنین مشکلاتی را بدهند.
این کار آنها را برای آینده آماده می کند. اگر دعوا یا بحث میان کودکان، کلامی بود، بهتر است دخالت نکنید و به هیچ وجه نقش قاضی را در این میان بازی نکنید. مثلا عده ای همیشه به فرزند کوچک تر می گویند که: «تو باید به برادر یا خواهر بزرگ تر خود احترام بگذاری.» یا به فرزند بزرگ تر می گویند که: «تو باید رعایت کنی، هر چه باشد تو بزرگ تر هستی.» با این کار، کودک نسبت به والدین خود احساس منفی?ای پیدا می کند.
اگر جنگ و دعوای کودکان، به زدو خورد کشیده شد، قبل از آسیب رساندن به خودشان یا وسایل، آنها را از هم جدا کنید. بهتر است هر کدام از آنها نیم ساعت در محیطی جدا از هم بمانند و اجازه هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند. بعد از نیم ساعت، هم به آنها بگویید اگر دوباره دعوا کنند، دیگر اجازه بازی ندارند. ما به عنوان والدین، باید مراقب نوع درگیری های خود در خانواده باشیم. کودکان از مشاهده های خود، مطالب زیادی در ذهن ثبت می کنند.
بحث یا فحاشی و دعوا میان همسران در حضور کودکان، باعث الگوپذیری آنها می شود. در درجه اول باید خودمان و شیوه روابطمان را اصلاح کنیم و بعد، انتظار چنین رفتارهایی را از کودکان خود داشته باشیم. در بعضی موارد، والدین، رفتار غلط را به کودک خود آموزش می دهند. مثلا وقتی فرزندشان به خانه می آید و تعریف می کند کسی او را زده است، کودک را تحقیر می کنند و به او یاد می دهند که اگر کسی تو را زد، تو هم باید او را بزنی. با این کار، پرخاشگری را به کودک آموزش می دهند که کار غلطی است.
از آنجا که بیشتر خانواده ها، وعده شام را در کنار هم صرف می کنند، زمان مناسبی است که هر کدام از اعضا در مورد خودشان حرف بزنند. پدرومادر می توانند با بیان غیرمستقیم به کودکان خود بیاموزند که چگونه می توان عصبانیت را کنترل کرد. مثلا پدر می تواند ماجرایی در مورد اینکه چگونه ناگهان از کسی عصبانی شده اما سعی کرده خودش را از محیط دور کند تا درگیری پیش نیاید، تعریف کند.
این کار غیرمستقیم به کودکان آموزش می دهد که چگونه خشم خود را کنترل کنند. در مورد بچه های کوچک تر (زیر ۱۰ سال)، قصه خوانی یا عروسک بازی هم روش خوبی برای آموزش غیرمستقیم است. می توان قصه ای را برای آنها در مورد اینکه چگونه مثلا دو خرس بر سر کوزه عسلی دعوا کردند تعریف کرد و از کودک خواست قصه را ادامه دهد و راهی پیدا کند که دعوای دو خرس تمام شود. بعد می توانیم راه حلی را که او بیان کرده با هم بررسی کنیم و ببینیم که راه درستی است یا نه.
مهم است که به کودک اجازه بدهیم از ذهنش کمک بگیرد و راه حلی به او ندهیم. این کار روش خوبی برای آموزش کودکان کم سن و سال است. می توان به کودک گفت حالا از راه حل خودت در دعوای با خواهرت هم می توانی استفاده کنی. به این ترتیب احساس آرامش می کند و به کمک راه حل خودش، موضوع یا مشکل خود را حل می کند.

میل جنسی کودک
برخی روان‌پزشکان معتقدند تمایلات جنسی از بدو تولد شروع می‌شود و مکیدن پستان مادر را نیز جزو تجارب جنسی محسوب می‌کنند. در برخی تحقیقات نیز توانایی ارگاسم در نوزادان پسر پنج ماهه و نوزادان دختر ۴ ماهه گزارش شده است. این تحقیقات به این نکته اشاره کرده‌اند که مراحل ارگاسم در نوزادان پسر دقیقا مانند مردان بالغ است، منهای توانایی انزال...

در این دوره لازم است والدین و مراقبان کودک به نکات اساسی زیر توجه نمایند:
۱) از هرگونه لمس و نوازش اندام تناسلی کودک خودداری نمایید.
۲) تماس دست با اندام تناسلی کودک و شیرخوار در هنگام تعویض پوشک یا شستشو و حتی حین حمام کردن او را به حداقل برسانید.
۳) از انجام روابط زناشویی درساعات بیداری کودک و شیرخوار اجتناب کنید که این مساله در تعالیم دینی نیز به صورت ویژه مورد توجه قرار دارد و به آن تاکید شده است.
در دوران خردسالی، تفاوت‌های کودکان از نظر جنسیتی بارزتر شده و نسبت به بازی‌های پسرانه یا دخترانه نمود پیدا می‌کند. با شروع به رشد ذهنی و عقلی، کودک به مرور نام نقاط مختلف بدن خود را یاد می‌گیرد که لازم است در این دوران آموختن صحیح اسامی اعضای تناسلی توسط والدین به تنهایی یا به کمک مشاوران به جای اسامی نامانوس مورد توجه و اهمیت ویژه قرار گیرد. به مرور با رشد کودک و آشنایی با محیط پیرامون و شناخت بیشتر نقاط مختلف بدن کودک درمی‌یابد که لمس برخی نقاط بدن برای وی خوشایند است.

برخی از کودکان در این دوران ممکن است به این لمس ادامه داده و حالت خودارضایی به خود بگیرند که حرکاتی مانند خوابیدن مکرر بر روی شکم و مالش خود به اشیاء یا زمین یا اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌ها فرآیندی معمولی و گذرا تلقی می‌شوند. توجه والدین به این موارد و جدا کردن این موارد از سایر مواردی که عوامل گوناگون از جمله عفونت‌های ادراری و مشکلات تناسلی و پوستی موجب تحریک دستگاه تناسلی کودکان می‌گردد، بسیار مهم تلقی می‌شود.
هرچند سوالات بسیاری در مورد علل این رفتار کودکان همچنان بی‌پاسخ مانده ولی مسلم است که این پدیده در این سنین موقت است و نیاز به اقدام خاصی ندارد. هرچند لازم است زمینه‌های مذهبی و فرهنگی خانواده مورد توجه قرار گیرد ولی والدین باید از رفتارهای خشن و ترساننده در این مورد بپرهیزند زیرا ممکن است کودک را به سایر فعالیت‌های مضر وادار کند. به زبان کودکانه باید به وی آموخت که این رفتار مورد پسند نبوده و نباید به تکرار آن اقدام کند. این مساله باید در محیطی آرام و بدون ترس به کودک منتقل شود. مشغول کردن کودک به سایر فعالیت‌ها و منحرف کردن حواس بچه‌ از این رفتار و ایجاد زمینه‌ برای سایر فعالیت‌های مفید می‌تواند در ترک این عادت در کودکان مفید فایده باشد.

چگونه با کودکان دروغگو برخورد کنیم؟
نباید کودکانمان را تحریک کنیم تا برای دفاع از خود دروغ بگویند.وقتی کودکان دروغ می گویند والدین از خشم برافروخته می شوند، به خصوص وقتی که دروغ آشکار است؛ مثلا شنیدن پافشاری کودک در اینکه به رنگ دست نزده است یا شکلات نخورده است، وقتی که صورت و پیراهنش خلاف گفته اش را می رساند برای والدین بسیار خشم آور است.
دروغ ها بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهره ها هستند، دروغ ها آشکارکننده آن چیزی هستند که فرد می خواهد انجام دهد یا باشد. واکنش کامل و پخته نسبت به یک دروغ بیشتر بایستی درک مفهوم آن دروغ را منعکس کند نه انکار مفهوم آن یا محکومیت فرد دروغ گو را.

ما از طریق اطلاعاتی که از دروغها کسب می کنیم می توانیم به کودک کمک کنیم تا واقعیت ها را از افکار پوچ و خیالی تشخیص بدهد. وقتی پسر بچه ای به ما خبر می دهد که برای عید، فیل زنده ای را به عنوان هدیه سال نو دریافت کرده، اگر پاسخ دهیم «تو دلت می خواست این طور بود یا تو دلت می خواهد یک فیل داشتی» مفیدتر نخواهد بود تا اینکه دروغگویی او را ثابت کنیم و دست به انکار گفته او بزنیم.
دروغ ها به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول دروغ هایی هستند که حقایق را بیان می کنند، گاهی اوقات کودکان به این دلیل دروغ می گویند که اجازه ندارند حقیقت را بر زبان بیاورند؛ وقتی کودک به مادرش می گوید که از برادرش متنفر است، مادر شاید او را به خاطر این حقیقت گویی تنبیه کند. اگر همین کودک در آن لحظه برگردد و آشکارا به دروغ اعتراف کند و بگوید که حالا دیگر برادرش را دوست دارد، مادرش شاید به او پاداش بدهد و او را محکم در آغوش بگیرد و ببوسد. با این تجربه کودک نتیجه می گیرد که انسان را به خاطر حقیقت گویی کتک می زنند!
دسته دوم دروغ هایی هستند که محرک داشته باشند، والدین نباید سؤالاتی از کودکان بکنند که کودک به منظور دفاع از خود پاسخ دروغ به آنها بدهد. کودکان از اینکه پدر و مادر از آنها سؤال و پرس وجو کنند، متنفرند به خصوص هنگامی که گمان می کنند والدینشان از قبل پاسخ ها را می دانند. کودکان از سؤالاتی که نقش دام را دارند بیزارند. سؤالاتی که وادارشان می کند دروغ بگویند و یا حقیقت را بر زبان بیاورند و خجالت بکشند. در این صورت کودک می آموزد «پدر درک می کند. من می توانم مشکلاتم را به او بگویم.»

برخورد با دروغگویی:
خط مشی ما در برابر دروغ گویی مشخص است؛ از یک طرف ما نباید بازپرس بازی در بیاوریم و کودک را سؤال پیچ کنیم و موضوع را بزرگ جلوه دهیم، از طرف دیگر باید حتما و بدون تردید، رک و پوست کنده با کودک حرف بزنیم.
ما نباید کودکانمان را تحریک کنیم تا برای دفاع از خود دروغ بگویند و نیز آگاهانه برای کودک فرصت ایجاد نکنیم که دروغ بگوید. وقتی کودک قطعا دروغ می گوید، واکنش ما نباید غیراخلاقی و دارای هیجان شدید بوده بلکه باید واقعی و دور از احساس باشد چرا که ما می خواهیم کودکمان بداند که نیازی ندارد به ما دروغ بگوید.

هدیه هایی با عشق
هدیه دادن عملی پسندیده و زیباست که هم برای اهدا کننده و هم برای دریافت کننده آن، امری خوشایند و لذت بخش است. این موضوع در رابطه با کودکان تا حدی متفاوت از سایر افراد است.
معمولا هدایایی که کودکان در سالهای اول تولد دریافت می کنند، بیش از اینکه برای کودکان لذت بخش باشد، برای والدین آنها لذت بخش و خوشحال کننده است. چرا که اغلب کودکان زیر سه سال، درک مشخصی نسبت به دریافت هدیه ندارند. اغلب کودکان در سن 3 سالگی به بعد نسبت به جشن تولد و فرا رسیدن اعیاد و دریافت هدیه از اطرافیان، عکس العمل نشان می دهند و برای رسیدن این زمانهای خاص، روزشماری می کنند. اما کودک یک یا دو ساله، چون تصور ذهنی مشخصی از مناسبتی خاص برای دریافت هدیه در ذهن ندارد، این حالت که آرزوی رسیدن این زمانها را داشته باشد، در او وجود ندارد. اما کودک 3 ساله و یا بزرگتر، به درک نسبتا مشخصی از این موضوع دست یافته است و در صورت قرارگرفتن در چنین موقعیت هایی، با حال و هوای خاصی مواجه می شوند.
در رابطه با هدیه دادن به کودکان، مسئله محبت و عشق بسیار مهم است. یعنی به این واسطه می توان دریایی از محبت را به قلب کوچک کودکان جاری کرد. آنچه مشخص است اینکه قطعا وقتی کودک هدیه را از شخص خاصی دریافت می کند، این موضوع در ذهن او حک می شود هرچند که آن هدیه از ارزش مادی کمی هم برخوردار باشد و گه گاه نیز دیده شده که هدیه ای گران قیمت به طور غیر مستقیم به کودک داده می شود هیچگاه ان اثر محبت امیز را میان کودک و شخص اهدا کننده ایجاد نمی کند. پس این نکته مهم است که به هنگام دادن هدیه، خود را به کودک نشان دهید تا بداند چه کسی به او هدیه داده است.

چیز هایی جالبی که از والدینمان آموختیم !! (طنز)
دعا: اگر می خواهید همدیگه رو بکشید برید بیرون! من تازه اینجا رو تمیز کردم!
منطق: دعا کن سر جاش باشه وگرنه…!
آینده نگری: به خاطر اینکه من می گم!
رعایت آداب غذا خوردن: اگر از اون تاب بیافتی و گردنت بشکنه محاله با خودم ببرمت خرید!
توجه: موقع غذا خودن دهنت رو ببند!
استقامت: اگر بدونی پشت گوش هات چقدر چرکه!
چرخه ی زندگی: تا وقتی کلم بروکلی هاتو نخوردی از جات تکون نمی خوری!
اصلاح رفتار: من تورو به دنیا آوردم و اگر بخوام خودم هم شرت رو از این دنیا می کنم!
قناعت: تو دیگه مثل بابات رفتار نکن!
انتظار: میلیون ها بچه کم شانس توی دنیا هستن که آرزو می کردن من مادرشون بودم!
مراقب از خود: وایسا برسیم خونه…
رشد کردن: ژاکتت رو بپوش! یه جوری رفتار می کنی انگار من که مادرتم نمی دونم کی سردت میشه!
کنایه: اگر اسفناج نخوری بزرگ نمیشی!
ژنتیک: گریه می کنی؟ حالا یه کاری می کنم که واقعا اشکت در بیاد!
اصل و نصب: باید به خاطر ژن بابات باشه!
خرد: این چه وضع اتاقه؟ مگه تو طویله به دنیا اومدی؟
عدالت: وقتی به سن من برسی می فهمی! یه روزی بچه داری میشی و امیدوارم بچه هات عین خودت بشن!

کم رویی ارثی نیست
**انتقاد و تمسخر ( سرکوب و سرزنش و مقایسه ی او با کسانی که کودک قدرت هم گامی با آنان را ندارد .)
**تمسخر و نیشخند درباره ی امری که در آن مرتکب خطا شده است .
**معرفی او در جمع به کم رویی .
**عیب جویی از جوان یا نوجوان و انتقاد عملی از او .
**آسیب وارد نمودن به شخصیت کودکان که سبب حقارت آنها می شود .

بچه ها از چه سنی باید تنها بخوابند ؟
یکی از مسائل مهمی که ذهن بیشتر والدین جوان را مشغول می‌کند، این است که باید فرزندشان رادر اتاق خودشان بخوابانند یا اینکه او را از همان ابتدا به خوابیدن دراتاقش عادت دهند. نگرانی از اینکه مبادا برای کودک مشکلی پیش آید و مادر متوجه نشود، باعث می‌شود بسیاری از مادران کودکشان را در تخت خودشان بخوابانند...
با بزرگ شدن کودک و عادت کردن به این شیوه، خواباندن او به تنهایی در اتاق خودش مساله‌ای بغرنج می‌شود.
به طور کلی در یک سال اول بهتر است شیرخواران در معرض دید والدین باشند. به همین دلیل توصیه می‌کنیم حتی اگر اتاق جدایی برای فرزند در نظر گرفته می‌شود، در معرض دید والدین باشد. از آنجا که این امکان معمولا وجود ندارد، بهتر است در یک سال اول شیرخوار در اتاق والدین‌ اما در تخت جدا خوابانده شود.
بعد از یک سال، به خصوص در مورد کودکانی که شیر مادر نمی‌خورند، بهتر است جای خواب آنها را جدا کرد اما در مورد شیرخواران شیر مادرخوار، ممکن است جداکردن فرزند از مادر هنگام خواب کار راحتی نباشد زیرا مادر مجبور می‌شود با هر بار گریه کودک، بلند شود و او را به تخت خود بیاورد یا در کنار تختش بنشیند و او را [تنها کاربران قادر به مشاهده لینک ها هستند ] کند و دوباره به تخت بازگرداند.
بعد از دو سالگی به طور منطقی و علمی، توجیهی برای خواباندن فرزند در کنار والدین وجود ندارد اما گاهی وابستگی مادر به فرزند شدید است و نمی‌تواند او را از خود جدا کند زیرا در آغوش گرفتن فرزند به اواحساس آرامش و اطمینان می‌دهد و دوست دارد تا سال‌ها فرزندش در کنارش باشد.
در این حالت لازم است با مادر صحبت شود و هر چه سریع‌تر جدایی صورت بگیرد. در اغلب موارد جدایی به دلیل وابستگی شدید مادر به فرزند انجام نمی‌شود، ولی به هر حال مادری هم که از لحاظ عاطفی توجه ومحبت کافی به فرزندش دارد، می‌تواند در پایان دو سالگی محل خواب فرزندش را جدا کند.
بهترین راه این است که فرزندمان را عادت دهیم خودش در تختش تنها بخوابد. اینکه او را بخوابانیم و بعد در تخت بگذاریم، کار صحیحی نیست. باید از ابتدا فرزند را به‌طوری بار بیاوریم که بداند در مورد این مساله جدی و قاطع هستیم. البته مادر می‌تواند تا زمانی که کودک به خواب رود در اتاق او بماند.
عادت‌های دیگر مانند خواباندن در بغل یا روی پا یا در اختیار گذاشتن قسمتی از مو یا بدن مادر در دست کودک تا زمانی که به خواب برود، صحیح نیست. در مورد کودکی که چنین عادتی پیدا کرده، بهتر است مادرعروسک پشمالو در اختیارش قرار دهد تا کودک عادت کند عروسک یا بالشش را بغل بگیرد تا به خواب برود. وقتی این عادت از بین رفت، به راحتی با بردن کودک به اتاقش و ماندن مادر در کنار او، به خواب می‌رود.
مادر نباید به تخت کودک برود یا در اتاق او روی زمین بخوابد زیرا این کارها هم تفاوتی با خوابیدن کودک در اتاق والدین ندارد. باید کودک حس کند مادر حضور دارد ولی این حضور به معنی خوابیدن کنار اونیست. مادر می‌تواند برای فرزندش کتاب بخواند یا قصه بگوید تا کودک در حالی که عروسک به بغل دارد، به خواب برود.
در مورد کودکان سه سال به بالا خیلی خوب است که از جدول ستاره استفاده کنیم. یعنی به کودکمان بگوییم هر روز صبح که بلند می‌شوی اگر در تختخوابت بودی، یک برچسب جایزه می‌گیری و مثلا هر سه برچسب یک جایزه بزرگ‌ دارد. استفاده از روش‌های تشویقی در این مورد مؤثر هستند.

به کودکان درس زندگی بیاموزید
پیروی از ده قانون ساده به شما امکان می دهد رفتارهای خوب را در کودک خود تقویت کنید و این رفتار را در آنها به صورت عادت در آورید.
۱. رفتار درست بچه ها را تقویت کنید
رفتار درست بچه ها را تقویت کنید نه بد رفتاری شان را درخواست های مؤدبانه ی بچه ها را تقویت کنید، نه نالیدن ها، فریاد زدن ها، کج خلقی ها یا قهر کردن هایشان را. سعی کنید بحث و گفت و گوهای آرامی را که در بینتان وجود دارد، چند برابر کنید، نه مجادله کردن، پافشاری و جنگیدن هایی که گاه و بیگاه بینتان به وجود می آید.
۲. به آنها بیاموزید که قبل از صحبت فکر کنند
همیشه در حین حرف زدن با فرزندانتان از آنها بپرسید: «منظور تو دقیقاً چیست؟ چقدر راجع به این حرف فکر کرده ایی؟» از او بخواهید که همیشه حرف هایش را بسنجد بعد آنها را بر زبان بیاورد؛ اگر به این روش عمل کرد، برای ثابت قدم بودنش به او پاداش دهید.
۳. از فرزندانتان توقع رفتار خوب داشته باشید
بچه ها باید بدانند که شما چه توقعی از آنها دارید و آنها چه توقعی می توانند از شما داشته باشند. وقتی بچه ها بتوانند پیش بینی کنند که عکس العمل شما در برابر رفتارشان چگونه خواهد بود، می توانند رفتارهای انتخابی خود را بهتر کنند. مطمئن باشید که می توانید.
۴. بچه هایتان را به شیوه ای تربیت کنید که در هر موقعیتی به مقتضای آن موقعیت رفتار کنند. به آنها بیاموزید که تلاش کردن، اساسی ترین چیز است. آنها را در موقعیت های خوب تشویق کنید. وقتی شما فرزندتان را تشویق می کنید، آنها ایمان و اعتماد شما را به خودشان می بینید و در نتیجه به خودشان و توانایشان ایمان می آورند.
۵. وقتی الگوی بد رفتاری را تشخیص دادید، شیوه ی رفتاریتان را تغییر بدهید
به فرزندتان قوانین رفتاری حاکم بر خانواده تان را بگویید؛ دقت کنید که این قوانین باید مشخص، ثابت و عقلانی باشد. از جدولهای رفتاری و تعهدات استفاده کنید، موقعیت ها و رفتارهای خوبشان را پر رنگ کنید؛ از آنها حمایت کنید و تشویق هایتان را هم در این جدول بگنجانید.
۶. تنبیه معقول در نظر بگیرید
در برابر بچه هایتان از تنبیه هایی استفاده کنید که به آنها بیاموزد در برابر اعمال و رفتارشان مسؤولند. تنبیه های معقول می تواند کار ساز باشد. این تنبیه ها می توانند شامل محدود کردن و کوتاه کردن زمان های بیرون بودنشان باشند. فراموش نکنید وقتی از دستشان عصبانی هستید به عنوان آنها را تنبیه نکنید!
۷. از کودکی به آنها درس زندگی بدهید
وقتی فرزندتان هنوز کوچک هستند، مسؤرلیت پذیری و تصمیم گیری را به آنها یاد بدهید. این دروس، آنها را برای دنیای واقی آماده خواهد کرد. به خاطر داشته باشید که بچه ها به محدودیت ها، ساختار و قوانینی پایدار و یکنواخت احتیاج دارند.
۸. به آنها عشق بورزید
علی رغم رفتارهای خوب یا بد فرزندانتان به آنها عشق بورزید و روی نکات مثبت اخلاقی و رفتاریشان تمرکز و توجه کنید.
۹. بگویید که کار خوب بدون پاداش نخواهد ماند
برای اینکه فرزندتان نسبت به انجام کارهای درست احساس خوبی داشته باشند، باید به آنها بیاموزید، که خودشان در پی بدست آوردن پاداش کار درست خود باشند.
۱۰. محیط و فضای خانوادگی سالم و دلپذیری را ایجاد کنید
استعدادها و توانایی هایشان را تؤیی کنید و ضعف هایشان را بپذیرید و در رفع این ضعف ها به آنها کمک کنید. قبول کنید که هیچ کس بدون عیب نیست و به آنها فرصت جبران بدهید.

فهیمه جوانمردقصاب بازدید : 0 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)

 

     كودكان در اين رابطه تفكر معصومانه اي دارند كه با تفكر بزرگسالان متفاوت است. به عنوان يك قانون در نظر داشته باشيم كه هرگاه كودك سؤال كرد، اين سؤال را به خودش برگردانيم مثلاً بگوييم: »نظر توچيه؟» البته گاهي سؤال در ابتدا سؤال جنسي به نظر مي رسد اما كودك مسأله ديگري را مدنظر دارد، براي اين كودكان نيازي به توضيح مفصل نيست. توضيحات كوتاه و مختصر در اين مواقع مناسب تر است. مطالب مورد نظر را براي بچه ها تكرار مي كنيم چراكه تكرار رمز يادگيري است. توجه كنيد كه در مورد مسائل جنسي با خونسردي صحبت كنيم و آن را به عنوان مرحله طبيعي رشد كودك در نظر بگيريم. با مطالعه مي توانيم تسلط بيشتري بدست آوريم و در نتيجه با آرامش بيشتري به سؤالات كودك پاسخ دهيم.

     در سنين 2 تا 7 سال بزرگترين كنجكاوي كودك اين سؤال است كه: «من از كجا به دنيا آمده ام»؟ در پاسخ به اين سؤال ابتدا از كودك سؤال مي كنيم »اين سؤال چطور به ذهنت رسيد؟» به عبارتي منبع كنجكاوي كودك را شناسايي مي كنيم، اينكه در تلويزيون برنامه اي ديده، از همكلاسي ها چيزي شنيده، زن بارداري را ديده و يا...، در هرصورت در پاسخ به اين سؤال در سنين 2 تا 7 سال، توضيح ساده و مختصري مي دهيم، با آرامش شروع مي كنيم و بدين صورت براي كودك توضيح مي دهيم: ‹‹ (به زير ناف اشاره مي كنيم) بچه اينجا بزرگ مي شود، چيزي به نام رحم (از كلمات علمي استفاده شود چون بار هيجاني ندارند اما كلمات كوچه بازاري بار هيجاني دارند) كه به شكل گلابي است، وقتي آدم بزرگتر مي شود رحم هم بزرگ مي شود و بچه توي آن جا مي گيرد››. اگر كودك مجدداً سؤال كرد: '' اين بچه از كجا وارد رحم مي شود؟'' در مرحله اول ابتدا بايد توانايي شناختي كودك را درنظر بگيريم و با توجه به سطح درك و فهم وي برايش توضيح دهيم. لزومي نيست كه آبشاري از اطلاعات براي كودك سرازير شود، از او سؤال مي كنيم '' چيزي را كه به تو گفتم، مي تواني تكرار كني؟''، با اين سؤال متوجه درك كودك مي شويم.

     والدين بايد بدانند كه تماشاي تلويزيون، زمان خاص و محدودي دارد و همچنين هنگامي كه كودك مشغول تماشاي تلويزيون است، يكي از والدين همراه او حضور داشته باشند تا بتوانند توضيحات لازم را ارائه دهند.

     مسأله بعدي در اين سنين، بحث بازيهاي جنسي است. اين بازيها از لحاظ باليني پيامد منفي ندارد بلكه مي تواند راهگشا بوده و به علت كنجكاوي طبيعي كودك باشد. مورد بعدي توضيح اين مسأله است كه چگونه دو نفر با هم ازدواج مي كنند؟ در اينجا مي توان با استفاده از تصاوير حيوانات مسأله را براي كودك توضيح داد. مثلاً بدين صورت: '' اينها دو تا خرگوش هستند، يكي مريض مي شود، ديگري برايش آب ميوه مي برد، بالش و پتو مي برد و بعد به او مي گويد وقتي تو نيستي دلم برايت تنگ مي شود''. كودك بايد يادبگيرد كه مقدمه هر رابطه در ابتدا، احترام به خود و ديگران و همچنين داشتن ارتباط عاطفي بين دو نفر است.

     كودك بايد بتواند با گروه همسال خود ارتباط برقرار نمايد، روابط دوستي در همين سنين پايه گذاري مي شود. به كودكان ياد بدهيد كه رابطه ها افت و خيز دارند، اگر وي از كسي ناراحت مي شود بايد ياد بگيرد كه چگونه ناراحتي خود را ابراز كند و چگونه جرأتمند بوده و ''نه'' بگويد. روابط جنسي سالم در بزرگسالي مستلزم اين است كه فرد از همان كودكي روابط اجتماعي مناسبي داشته باشد. بايد به كودكان آموخت كه بدن و جسم حريم خصوصي آنهاست. براي مثال با اين جمله: ''وقتي دستشويي مي رويم در را مي بنديم، وقتي لخت هستيم، نمي خواهيم كسي ما را ببيند چون اين حريم شخصي ماست''. گاهي كودك سؤال مي كند كه چرا لباس مي پوشيم، مي توانيم بدين صورت پاسخ دهيم كه ''براي اينكه بخشهايي از بدن ما را كسي نبايد ببيند (در مردها شامل باسن و در زن ها ......)، اين بخشها نقاط حساسي است كه كسي نبايد دست بزند''.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 49
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 196